مكاسب محرمه/ مستثنيات اعيان نجسه و متنجسه
جلسه 29- در تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۸۵
چکیده نکات
دهن متنجس
نظر استاد پيرامون ترجمه علي بن ابي حمزه بطائني
قاعده اوليه در بيع رهن متنجس نزد متأخرين
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
مرحوم شيخ(اعلى الله مقامه الشريف) در كتاب مكاسب بعد از اين كه فرمودند نوع اول از مكاسب محرمه آنجايى است كه به جهت اين كه آن عين - متعلق معامله - از اعيان نجسه است حرام شده است ، در هشت مسأله بحث فرمودند ، بعد فرمودند از اين مواردى كه گفتيم بيعش حرام است چهار مورد استثناء میشود كه ما تا حالا سه مورد آن را خوانديم.چهارمين مستثني از حرمت بيع
مورد چهارم: «الرابعه يجوز المعاوضة على الدهن المتنجس على المعروف من مذهب الاصحاب» فرمودهاند مورد چهارم از موارد استثناء ، روغنى است كه متنجس است و نجاست عرضى پيدا كرده است. اينجا يك مطلبى كه خود مرحوم شيخ در مكاسب عنوان فرمودهاند اين است كه آيا اين استثناء ، استثناء متصل است يا استثناء منقطع است؟ فرمودهاند ما مي توانيم يك بيانى كنيم براى اين كه اين استثناء ، استثناء متصل باشد. آن بيان چيست؟ فرمودهاند بگوييم مستثني منه را يكى از اين دو امر قرار دهيم؛ بگوييم انتفاع به نجس يا متنجس حرام است ، الا دهن متنجس ، که اين میشود استثناء متصل. و يا مسأله را روى خود بيع متمرکز کنيم و بگوييم بيع نجس يامتنجس حرام است الا بيع دهن متنجس.مرحوم شيخ میفرمايند ما بايد مستثني منه را يكى از اين دو امر قرار دهيم تا اين كه اين استثناء، استثناء متصل باشد. و الا اگر مستثني منه را قرار ندهيم، يعنى بگوييم تا بحال هرچيزى كه بوده بيعش حرام بوده به جهت عدم وجود منفعت محلله، حالا میخواهيم دهن متنجس راخارج كنيم ، اين استثناء میشود استثناء منقطع. يعنى مرحوم شيخ نوع اول از مكاسب محرمه را فرمودند «ما يحرم به جهت آن كه خود عين از اعيان نجسه است»، بعد درآخر فرمود اعيان متنجسه هم حكم اعيان نجسه را دارد. سپس مواردى را استثناء میكنند، يكى از آنها معاوضه بر همين دهن متنجس است. میفرمايند ما اگر بخواهيم اين استثناء، استثناء متصل باشد بايد مستثنى منه را يا حرمة الانتفاع بالنجس او المتنجس بگيريم، يا حرمة البيع النجس يا متنجس قراردهيم.
نقد فرمايش شيخ(ره) دليل بر منقطع بودن استثناء
اينجا نكتهاى كه وجود دارد و در حواشى مكاسب هم به اين نكته توجه داده شده است اين است كه اين استثناء بالاخره استثناء منقطع است و ما هيچ مفرى نداريم جز اين كه اين استثناء را استثناء منقطع بدانيم. چرا؟ براى اين كه در قبل، بحث حرمت بيع نجس يا متنجس من حيث النجاسة مطرح بوده است، يعنى میخواستيم ببينيم كه آيا «نجاست من حيث هى هى» مانعيت از بيع دارديا مانعيت ندارد؟ و بعبارت اخرى ما قبلاً ملاك را حرمت الانتفاع يا جواز الانتفاع قرار نمیداديم؟ اگر ما قبلاً میگفتيم که ملاك ، حرمت الانتفاع بالمتنجس است و حالا میخواستيم يك مورد را استثناء كنيم، استثناء متصل بود، اما آنچه كه قبلاً مطرح بوده مسأله حرمت بيع نجس يا متنجس بوده و اصلاً بحث انتفاع مطرح نبوده ، پس استثناء منقطع است.در مسأله دهن متنجس بحث اين است كه از دهن متنجس ــ حالا رواياتش را میخوانيم ــ میشود انتفاع استصباح کرد و يا بعنوان صابون از آن استفاده كرد. در اينجا كه مسأله جواز معاوضه بر دهن متنجس هست روى ملاك انتفاع و جواز الانتفاع است، پس ما نا گزيريم كه بگوييم اين استثناء، استثناء منقطع است و ثانياً اين مسأله حرمت بيع نجس يا متنجس را اگر فقيهى هم بگويد «بيع نجس حرام است» و تعليل بياورد بر اين كه نجس بجهت نجاست قابليت انتفاع ندارد، عدم جواز انتفاع میشود تعليل براى او، نه اين که خودش را بعنوان موضوع قرار دهيم. بالاخره مستثنى منه چيست؟ میگوييم مستثنى منه حرمت بيع نجس يا حرمة بيع متنجس است، آن وقت در اين استثناء در دهن متنجس چون مسأله انتفاع مطرح است و جواز الانتفاع دارد، از اين نظر اين استثناء منقطع است. پس اشكالى كه اينجا بر مرحوم شيخ در مكاسب وارد میشود اين است كه شيخ(ره) تلاشى فرمودند در اين كه اين استثناء در اينجا استثناء متصل شود، که به نظر ما وجهى ندارد و اين استثناء در اينجا استثناء منقطع هست.
ورود به اصل بحث بيع دهن منتجس
اصل بحث اين است كه در كلمات فقهاء، بيع دهن متنجس ــ چه روغن مايع و چه جامد ــ تجويز شده است، و تقريباً در ميان علماى خاصه مسأله اجماعى است، ولي درميان علماء عامه مسأله اختلافى است، که بعضى از آنها میگويند جايز است و بعضى میگويند جايز نيست. اين عبارت را مرحوم شيخ طوسى در كتاب خلاف دارند: «يجوز بيع زيت النجس لمن يستصبح به تحت السماء»، شيخ فرموده بيع روغن نجس به مشترى كه میخواهد بعنوان استصباح (روغن چراغ) استفاده كند و آن هم چراغى كه تحت السماء است (نه اينكه تحت السقف باشد)، اين جايز است. بعد مرحوم شيخ(ره) در كتاب خلاف از ابوحنيفه نقل میكند كه ابو حنيفه قايل به اين است كه مطلقا جايز است، نه قيداستصباح ونه قيد تحت السماء را آورده است. در مقابل. ابو حنيفه، مالك و شافعى قايل هستند به اين که «لا يجوز اصلاً»، اصلاً جايز نيست.فرمايش مرحوم بروجردي(ره)
اينجا يك نكتهاى را تلاميذ مرحوم محقق بروجردى(ره) نقل کرده اند ــ كه من مكرر عرض كردهام مرحوم آقاى بروجردى(ره) كه از اركان فقهى ، اصولى و رجالي اين صدساله اخير حوزه علميه قم بوده، و حتى بزرگان نجف هم نسبت به اين معنا تسلم دارند، و عرض كردم واقعاً نبايد از فقه و اصول ايشان غفلت شود ــ يكى از نكاتى كه ايشان دارند ــ اين البته در كتاب الطهارة مطرح است ــ مي فرمايد: شيخ طوسى در كتاب خلاف دارد «يجوز بيع زيت النجس»، نگفته «متنجس» ، به جاى تعبير «متنجس»، تعبير به «نجس» كرده است. ايشان میفرمايند ما طبق تتبعى كه كرديم اين فرق بين «نجس» و «متنجس» از اصطلاحات متأخرين از فقهاء است، متأخرين از فقهاءاين اصطلاح را دارند كه بين نجس و متنجس تفكيك كردهاند، اما اگر روايات و كلمات قدما را ملاحظه كنيم ، در روايات و در كلمات قدما، از متنجس هم تعبير به نجس میشود. يك شاهدش همين است که شيخ طوسى(ره) در كتاب خلاف بجاى اينكه بگويد «متنجس»، میگويد «بيع زيت نجس».ثمره اين فرمايش مرحوم بروجردي
و اين نظريهاى كه ايشان دارند يك ثمرهاى هم دارد كه خوب است اينجا عرض كنيم متنجس تا چند واسطه رانجس میكند؟ «نجس» اگر به هزار چيز بخورد، همه رانجس میكند، ولي در «متنجس» بعضي فقهاء متأخر قايل هستند به اين كه تا واسطه سوم و بعضيها تا واسطه بيشتر، اما برخى میفرمايند درمتنجس هم فرقى نمیكند و مثل نجس است، مثلاً اگر دستتان متنجس شد اگربه صدجا هم خورد فرقى نمیكند.يكى از ريشه هاى استدلالى اين بحث همين نكته است كه آيا واقعاً در اخبار و كلمات قدما بين نجس و متنجس فرق است؟ اگر گفتيم واقعاً فرق است میگوييم نجس به هر چيزى بخورد او را نجس میكند اما متنجس دست من نجس بوده رطوبت مسريه داشته، دستم را به اينجا زدم، ديگرى آمد دستش را گذاشت روى همين مکان و دستش نجس شد و او دستش را به ديگرى زد، چهارمى به پنجمى و همينطور، اين رطوبت منتقل میشود و لذا ايشان هم میفرمايند در متنجس مطلقا منجس است و هيچ حدى ندارد. و دليلشان اين است كه تفكيك بين نجس و متنجس ازعناوينى بوده كه بين متأخرين حادث شده است. اما در ميان متقدمين يا در بين روايات، چنين چيزى نداريم.
مشي فقهي مرحوم بروجردي(ره)
باز اين را هم عرض كنم که مشي فقهي مرحوم آقاى بروجردى(قدس سره) اين بود ــ البته در مكاسب و در بعضى از كتابهاى ديگر هم میتوان اين نکته را استفاده كرد يك فقيه الان خصوصاً در زمان ما بخواهد در يك مسألهاى مراجعه كند بهتر اين است كه اول به کدام كتاب مراجعه كند؟ اول برويم به جواهر مراجعه كنيم؟ يا اول به مسالك مراجعه كنيم؟ بالاخره خود اين هم يك روشى میخواهد ــ مشى ايشان اين بوده ــ طبق اين كه ما از تلاميذ ايشان ياد گرفتيم ، كه خود والد بزرگوار ما بيش از يازده سال از بحث فقه و اصول ايشان استفاده كردهاند و تقريرات بحث اصول ايشان را هم نوشتهاند ــ عمدتاً در فقه، ايشان ازكلام شيخ طوسى(ره) شروع میكند، چون واقعاً در عبارات شيخ نكاتى است، البته نه اين كه تحقيقاتى كه متأخرين دارند هيچكدام دركلمات شيخ نيست، اما يك نكات ريشهاى و اساسى در كلمات شيخ میبينيم كه فقيه نياز به آن دارد، در اين بحث وقتى به كلام مرحوم شيخ(ره) دركتاب خلاف مراجعه میكنيم، شيخ در خلاف مجموعاً سه دليل بر اين مدعا آورده است.فرق بيان اين مسأله از ديدگاه مرحوم شيخ(ره) و مرحوم شهيد ثاني(ره)
نكته ديگري را قبل از ادله در همان مسأله استثنا كه به مرحوم شيخ اشكال كرديم، خود شيخ(ره) دركتاب مكاسب میفرمايند بعضى از فقهاء اصلاً بحث بيع دهن متنجس را از باب نص خاص مطرح كرده اند، نه از باب جواز الانتفاع. خود مرحوم شيخ و عدهى زيادى میگويند دهن متنجس انتفاع استصباحى دارد ، همچنين ليعمل صابوناً قابل انتفاع است، و مسأله را روى كبرى منفعت محلله مطرح مي کنند که يك منفعت محللهاى دارد.
اما مرحوم شهيدثانى(ره) در كتاب مسالك ايشان مي فرمايد كارى به اين جهت نداريم ، ما درمورد دهن متنجس نص خاص داريم و الا اگر نص خاص نداشتيم او را هم بايد بگوييم بيعش جايز نيست، عبارت شهيد درمسالك اين است که فرموده «و اما الادهان النجسه نجاسة عارضه كالزيت تقع فيه الفأرة فيجوز بيعها لفائدة الاستصباح بها - بيعش جايز است براى استصباح - و انما خرج هذا الفرد بالنص - اين فرد ، يعنى دهن متنجس خارج شده بخاطرنصى كه ما داريم - و الا فكان ينبغى مساواتها لغيرها من المايعات النجسة التى يمكن الانتفاع بها فى بعض الوجوه - و الا همانطورى كه مايعات نجسهاى كه برخى از انتفاعات براى آنها تصور میشود، مثل آب نجسى كه انسان میتواند پاى درخت بريزد و میتواند بعنوان گل از آن استفاده كند، میفرمايد اين هم بايد همان حكم را داشته باشد، چطور آن مايعات نجسه بيعش جايز نيست، دهن متنجس هم همينطور است،
و بعد خود شهيد(ره) درمسالك فرموده است - و قدالحق الاصحاب ببيعها للاستصباح بها، بيعها لتعمل صابوناً او ليدهن به الاجره و نحو ذلك - میفرمايند بعضى از فقهاء ملحق كردهاند به جواز بيع دهن متنجس، آنجايى كه بفروشد براى اين كه صابون بشود يا بفروشد براى اينكه كشتىها را روغن مالى كنند، بعد فرموده - و يشكل بانه خروج عن مورد النص المخالف للاصل - که خود شهيد هم اشكال كرده است كه ما نمیتوانيم از مورد نص تعدى بكنيم، مورد نص فروختن دهن متنجس است براى استصباح ، اگر شما بخواهيد بگوييد از اين موارد آنجايى است كه دهن متنجس فروخته شود براى اين كه صابون از آن درست كنند و يا كشتىها را با آن روغن مالى كنند كه مانع از نفوذ آب میشود، میفرمايند اين خروج ازمورد نص است».
هدف از نقل فرمايش شهيد ثاني(ره)
غرض از نقل كلام شهيد، دو مطلب در اينجاست؛ كلام اول اين است كه در ميان فقهاء دو ديدگاه است: يك نظريه اين است كه بحث دهن متنجس از قاعده حرمة الانتفاع بالنجس او المتنجس استثناء میشود، که بگوييم از نجس و متنجس انتفاع جايز نيست الا دراين موارد. نظر دوم؛ مثل شهيد ثانى اين است كه اصلاً اينجا مسأله انتفاع نيست، بلکه اينجا مسأله اين است كه ما روايت خاصه در مورد دهن داريم و چون اصل اولى «حرمة المعاوضه على النجس او المتنجس» است، اصل اولى اين است بيع نجس و بيع متنجس حرام است، حالا كه اين روايت گفته بيع دهن متنجس جايز است، ما بخاطر روايت خاصه، از آن اصل اولى خارج میشويم، وقتي كه از اصل اولى خارج میشويم بايد برمورد نص اكتفا كنيم، مورد نص هم ــ كه حالا رواياتش را میخوانيم ــ بيع دهن متنجس للاستصباح است امّا به غرض ديگر بيعش جايز نيست.مطلب دوم
اين است كه ما در هر بحثى اول بايد على القاعده بحث كنيم و بگوييم دهن متنجس على القاعده بيعش جايز است يا جايز نيست؟ اگر نظريه شهيد را بگيريم؛ شهيد میگويد. بيع دهن متنجس على القاعده جايز نيست. چرا؟ چون میگويد قاعده اولي «حرمة بيع النجس أو المتنجس» است. اصل اولى را اين قاعده میگيرد. لذا على القاعده دهن متنجس هم مثل ساير مايعات نجسه است اما چون روايت خاصه داريم تعبدى است، اما روى نظريه مرحوم شيخ و ديگران كه شيخ مخصوصاً خواستند استثناء را استثناء متصل كنند، قاعده اين است كه شيىء نجس حرمة الانتفاع دارد، انتفاع به نجس و انتفاع به متنجس جايز نيست، در چه انتفاعش جايز نيست؟ درآن انتفاعى كه توقف بر طهارت دارد، يعنى اگر يك انتفاعى توقف بر طهارت دارد مثل شرب و اكل، اين انتفاع نجس در اين مورد جايز نيست اما درساير انتفاعات جايز است.
اگر از اول مكاسب شيخ تا اينجا از ما سؤال میكرديد كه بالاخره مرحوم شيخ(ره) نجاست من حيث هى نجاست را مانع میداند يانه؟ میگفتيم بله مانع میداند، اصلاً مرحوم شيخ يك قسمت جداگانهاى براى مكاسب محرمه قرار داده است كه اينها بيعش حرام است براى اين كه نجس هستند، اين اعيان نجسه است، و بعد متنجسه را هم ملحق به او كرده است. اينجا شيخ با اين بيانى كه در استثناء مطرح كرده است و تلاش كرده كه اين استثناء، استثناء متصل باشد معنايش اين است كه از حرف سابقش بايد دست بردارد، يعنى در اين بحث از كلام شيخ استفاده میشود كه نجاست من حيث هى نجاست مانعى ندارد.
قاعده اوليه در بيع دهن متنجس نزد متأخرين
لذا میگوييم قاعده اين است در آنچه كه توقف بر طهارت دارد از نجس نمیشود انتفاع برد، اما در آن انتفاعى كه توقف بر طهارت ندارد مانعى ندارد. اين نكتهاى بسيار مهم است كه درنتيجه اصلاً يك اشكال اساسى بر مرحوم شيخ وارد میشود كه چرا در مكاسب محرمه يك قسمى را جدا گانه براى اعيان نجسه قرارداده است؟ بعد كه مرحوم شيخ در همين مكاسب محرمه يك قسمى دارد بنام «النوع الثالث» که مي فرمايد النوع الثالث كه بيعش حرام است براى اينكه منفعت ندارد، مرحوم شيخ(ره) اين را هم بايد داخل همان میبرد نه اين كه مستقلاً نقل میكرد.
پس شيخ و متأخرين مثل مرحوم امام، آقاى خوئى، بزرگان و فقهاء معاصر، هيچ فقيهى در زمان ما بر خلاف قدما، هيچ فقيهى نمیگويد نجاست من حيث نجاسة مانعيت دارد.اگر به اينها بگوييم در بيع دهن متنجس قاعده اولى چيست؟ میگويند قاعده اوليه اين است كه بيعش جايز است. براى اين كه دهن متنجس يك انتفاعاتى دارد، آن انتفاعات متوقف بر طهارت نيست. لذا قاعده اين است كه جايز است و اگر ما روايتى هم نداشتيم فتوا میداديم بر اين كه بيع دهن متنجس براى استصباح يا منافعى كه متوقف برطهارت نيست صحيح است.
نظر استاد
پس چقدر فرق حاصل شد بين نظريه شهيد(ره) و نظريه شيخ(ره)، شهيد میفرمايد قاعده اوليه حرمت همين بيع دهن متنجس است، اما چه كنيم كه تعبدى است و روايت خاصه دارد. اما روى مبناى شيخ و همه فقهاء متأخر و همان كه ما نيز آن را انتخاب كرديم، از اول سال گذشته تا اينجا درمكاسب محرمه كه گفتيم نجاست من حيث هى النجاسة مانعيت ندارد و ملاك اين است كه آيا انتفاع به او جايز است يانه؟ قاعده اوليه اقتضا میكند جواز بيع دهن متنجس را، لذا نيازى به دليل ديگر نداريم.
اما حالا از اين بحث كه بگذريم يعنى حالا تكليف قاعده اوليه را روشن كرديم، حالا كه تكليف قاعده اوليه روشن شد با قطع نظر از قاعده اوليه، سه دليل براى جواز بيع دهن متنجس ذكر شده است، كه ان شاء الله عرض میكنيم.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
- ترجمه علي بن ابي حمزه بطائني
- بیع دهن متنجس
- نوع استثناء دهن متنجس از بحث اعیان نجسه
- تفكيك بين نجس و متنجس
- ثمره تفکیک بین نجس و متنجس از نظر محقق بروجردی
- مشي فقهي مرحوم بروجردي
- قاعده اوليه در بيع دهن متنجس نزد متأخرين
- نظر شهید ثانی در بیع دهن متنجس
- نص خاص در بیع دهن متنجس
- تفاوت دیدگاه شیخ انصاری رو شهید ثانی در بیع دهن متنجس
برچسب ها:
به توسعه ی کلیدواژه های دروس کمک کنید
چکیده نکات
دهن متنجس
نظر استاد پيرامون ترجمه علي بن ابي حمزه بطائني
قاعده اوليه در بيع رهن متنجس نزد متأخرين
نظر شما