قاعده علی الید
جلسه 23- در تاریخ ۰۱ آبان ۱۳۸۵
چکیده نکات
خلاصه فرمايش مرحوم شيخ انصاري
اشکالات مرحوم سيد در حاشيه مکاسب بر مرحوم شيخ
نکته: اصل اشکال چيست؟
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه فرمايش مرحوم شيخ انصاري
ملاحظه فرموديد كه مرحوم شيخ انصارى(اعلى اللّه مقامه الشريف) در حل مشكل فرمودند در جايى كه بعد از يد اولى و يد سابقه، عين دراختيار يد لاحقه قرار میگيرد، يد لاحقه على سبيل البدليه ضامن دو چيز است؛ هم ضامن عين است و هم ضامن بدل؛ فرمودند: يد لاحقه ضامن بأحد الأمرين بدل يا مبدل، على سبيل البدليه؛ و نتيجه اين مىشود كه ضامن لشيئين و لشخصين، ضامن دو چيز و در مقابل دو شخص است؛ هم ضامن است نسبت به مالك بالنسبة الى العين، كه از عين به مبدل تعبير مىشود؛ و هم ضامن است نسبت به ضامن اول و يد سابقه بالنسبة الى البدل.منتها اين دو علي سبيل تعيين نبوده و بلکه علي سبيل بدليه است و بايد يکي از اين دو را ادا کند؛ اگر مبدل را به مالك داد، ضمان بر طرف ميشود و همينطور است اگر بدل را بدهد. اين خلاصه فرمايش مرحوم شيخ كه در باب فضولى از کتاب مکاسب عنوان فرمودند.
اشکالات مرحوم سيد در حاشيه مکاسب بر مرحوم شيخ
عرض كرديم مرحوم سيد در حاشيه اشكالاتى بر مرحوم شيخ دارند.اشكال دومى كه مرحوم سيد به مرحوم شيخ دارند، اين است كه شيخ فرمودند: ضامن دوم و يد لاحقه ضامن است هم نسبت به مبدل و هم نسبت به بدل، ضامن لشيئين و لشخصين، مبدلش مربوط به مالك و بدلش مربوط به ضامن است.
سيد میفرمايد: بر فرض كه از اشكال اول رفع يد كنيم و بگوييم به بدل هم ضمان تعلق پيدا میكند، اما چرا گفتيد در مقابل ضامن اول نسبت به بدل ضامن است؟ مگر بدل مربوط به خود مالك نيست؟ ضامن اول را هم كه میگوييم ضامن للبدل، در مقابل مالك است؛ يعنى بدل مال مالك است؛ چيزى به عنوان ضامن اول نداريم كه بگوييم مال اوست؛ پس، شما بايد بفرماييد ضامن دوم و يد لاحقه نسبت به بدل هم در مقابل مالك ضامن است؛ چرا میگوييد در مقابل ضامن اول ضامن است؟ به عبارت اخرى، بدل كه در ذمه يد سابقه است، ملك براى مالك العين است، پس بايد بدل هم مال مالك باشد نه مال ضامن.
اشكال سوم مرحوم سيد اين است كه اگر مال از يد سابقه به يد لاحقه برسد، شماى شيخ اعظم انصارى میفرماييد: يد لاحق هم بدل و هم مبدل را ضامن است؛ حال اگر دو مرتبه يد اول از يد لاحقه بگيرد و در يد سابقه، آن مال تلف شود، مقتضاى كلام شما اين است که هرچند که مال در يد سابقه تلف شده است، اما يد سابق میتواند به يد لاحق رجوع كند و غرامت و خسارت را از او بگيرد؛ در حالي كه اين واضح البطلان است. ترديدى نيست كه بالاخره يقه كسى گير است كه مال در يد او تلف شده است؛ و در اين فرض مال در دست يد اول تلف شده است. بنابراين، يد اول نميتواند به يد دوم رجوع کند؛ اما مقتضاي فرمايش شماي شيخ غير از اين است.اين هم اشكال سومى كه مرحوم سيد دارند.
اگر در اينجا مسأله نقل ذمه الى ذمه را مطرح كنيم، مشكلى پديد نمیآيد؛ اما اين که شما در باب تعاقب ايدي اين همه دچار مشکل شدهايد بدان جهت است که میگوييد وقتى مال در يد دومى قرار ميگيرد هنوز ذمه ضامن اول مشغول است و.... پس، معلوم میشود كه قوام اشكال به مسأله تلف نيست.
اين هم جواب مرحوم شيخ كه ملاحظه فرموديد مواجه با اشكال است. در اين بحث يك جواب را از مرحوم آخوند خوانديم، يك جوابى را مرحوم آقاى بروجردى دادند، يك جوابى را مرحوم محقق عراقى دادند و يك جواب چهارمى را مرحوم آقاى خوئى(قدس اللّه اسرارهم) دادند، چهار جواب ديگر اينجا باقى مانده است که آقايان حتماً به قواعد الفقهيه والد بزرگوار ما مراجعه بفرمايند.
نکته: اصل اشکال چيست؟
به نظر ما اين جواب هم درست نيست. بله، درست است که اعتبار، خفيف المئونه است؛ ولى اعتبار هم ملاك میخواهد. آيا شارع میتواند در زمان واحد و در عرض واحد بالاستقلال بگويد مالى براى مالكين است؟ مگر ملكيت امر اعتباري نيست؟ نميشود که مال واحد در زمان واحد، در عرض واحد، بالاستقلال از براي دو نفر باشد، براى اين كه ملكيت آثارى دارد؛ معناى اين كه تمام مال براى زيد است، اين است كه ديگرى نمیتواند بدون اجازه زيد آن مال را بگيرد.
به مجرد اين كه يك امر اعتبارى شد، نمیتوانيم بگوييم حالا هر كارى میخواهيد بكنيد؛ اعتبار هم ملاك لازم دارد؛ شارع كه مى خواهد در اينجا مثلاً ذمه ده نفري را که بر مال يد دارند، مشغول کند، بايد ملاک داشته باشد. عرض ما اين است که نمیتوانيم بگوييم لصرف اعتبار و لو اعتبار خفيف المئونه است، ذمم متعدده مشغول است. بله، يك وقتى از راه واجب كفايى وارد میشويم، که به آن نيز چندين اشکال وارد است.
نظرات کاربران
در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۹۲ & ساعت ۱۸:۲۱
با عرض سلام و احترام خدمت محضر آيت الله لنکراني
بي آنکه، در گفتار پيرامون معناي «ضمان» در قاعده ي ما يضمن گام بنهم، از محضر شما پرسشي دارم با اين گفتار که؛ انگار نماييم، کسي برآن است جامي نقرهاي را که گمان مينمايد، «عتيقه» به شمار ميآيد، به ديگري در برابر20 ميليون تومان بفروشد- البته، بر اين پايه که فروش کالاي عتيقه از سوي حکومت بازداشته نشده است-.
اکنون، بانگاريم که بر پايهي قانون، کالايي عتيقه به شمار مي آيد که پيشينه اي 100 ساله داشته باشد و گرنه، کالا عتيقه نخواهد بود. اکنون، دو سوي اين پيمان بدون داشتن آگاهي از اين قانون پيمان مي بندند و پس از چندي روشن مي گردد که کالاي فروخته شده داراي پيشينه ي 80 ساله بوده و از اين روي، عتيقه به شمار نمي آمده است و بدينسان، ارزش راستين آن به راستي ارزش جنس آن بوده است يعني، 5000 تومان.
حال، بي گمان، اين پيمان باطل بوده و دو سوي پيمان بر پايه ي قاعده ي «مايضمن» پايبند به بازگرداندن دو عوض خواهند بود. از اين روي، فروشنده پايبند به بازگرداندن مبلغ 20 ميليون تومان است ولي، خريدار چه چيزي بايد بدهد؟ آيا بازگرداندن جام به عنوان عوض قراردادي بس بوده يا اينکه، بايد عوض راستين داده شود که از اين روي، چنين رويدادي را بايد به مانند تلف کالا شمرد و فرض نمود که اگر کالا عتيقه بود، چه ارزشي داشت و خريدار را پايبند به دادن عوض واقعي به فروشنده نمود؟
چنين، پيماني مي تواند نمونه ي امروزي نيز داشته باشد که برجسته ترين آن درباره ي حقوق مالکيّت فکري است. براي نمونه، کسي با اين انديشه که داراي برگه ي اختراعي قانوني بوده، آن را در برابر مبلغ 100 ميليون تومان به ديگري مي فروشد و سپس، روشن مي گردد که به دليل نداشتن برخي از شرايط بايسته براي صدور گواهي اختراع، برگه ي اختراع بي اعتبار بوده است. اکنون، آيا خريدار بايد به فروشنده تنها عوض قراردادي يعني، برگه ي اختراع را که موضوع قرارداد بوده است، بازگرداند يا اينکه، عوض راستين را که به ناگزير، بايد بر پايه ي فرض درستي قرارداد ارزيابي گردد؟
چنانچه باور به دادن عوض راستين باشيم، برآيند هر دو نمونه ي بالا اين مي شود که فروشنده براي دريافت چيزي سزاوار مي گردد که اصلاً هستشي نداشته است؛ يکي براي دريافت ارزش برابري با جام عتيقه و ديگري، برگهي اختراع قانوني.
با سپاس از پاسخ گويي شما
سلام علیکم
در فرض سوال مشتری می تواند معامله را فسخ کند و پول خود را مسترد و در مقابل عین همان جامی را که دریافت نموده برگرداند و این که فرمودید چنین رویدادی را باید به انند تلف کالا شمرد و در نتیجه مساله عوض واقعی مطرح شود مطلب صحیحی نیست زیرا در این معامله شرط مشتری این است که کالا عتیقه باشد حال که خلاف آن محقق شده است خیار تخلف شرط دارد و چون عین مال گرفته شده از بایع موجود است باید همان را برگرداند و اگر در همین فرض این جام واقعا معدوم شود و از بین برود باز مسلم باید قیمت واقعی آن که همان پنج هزار تومان است را پس دهد.
به توسعه ی کلیدواژه های دروس کمک کنید
چکیده نکات
خلاصه فرمايش مرحوم شيخ انصاري
اشکالات مرحوم سيد در حاشيه مکاسب بر مرحوم شيخ
نکته: اصل اشکال چيست؟
نظر شما