بحث برائت
جلسه 118- در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۳۸۹
چکیده نکات
استدلال به آيه شريفه سوره ماعون در رابطه با عصمت پيامبر(ص) و نقض و ابرام در استدلال به آیه
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
استدلال به آيات سوره ماعون بر عصمت پيامبر(ص)
از ديگر آياتي كه مرحوم صاحب وسائل در رسالهشان براي عصمت پيامبر(ص) به آن تمسك كردند، آيهي چهارم سورهي ماعون است. سورهي ماعون جزء سورههاي آخر قرآن است.
(بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ أَرَءَيْتَ ٱلَّذِى يُكَذِّبُ بِٱلدِّينِ * فَذَٰلِكَ ٱلَّذِى يَدُعُّ ٱلْيَتِيمَ * وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلْمِسْكِينِ * فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَ*ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ*الذین هُمْ يُرَآءُونَ *وَيَمْنَعُونَ ٱلْمَاعُونَ) خداي تبارک و تعالي در دو آيه (فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَ*ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ) ميفرمايد: واي بر مصلين؛ در مقام تهديد مصلين است؛ مصليني كه سه خصوصيت دارند؛ يك خصوصيتشان اين است كه در نمازشان سهو مي كنند. خصوصيت دوم ٱلَّذِينَ هُمْ يُرَآءُونَ است و خصوصيت سوم وَ يَمْنَعُونَ ٱلْمَاعُونَ است.
كلمهي «ويل» لفظي است كه خداي تبارك و تعالي وقتي كه عقوبت شديدي را براي كسي ميخواهد مقرّر كند، از آن استفاده ميکند؛
مثل (وَيْلٌۭ لِّلْمُطَفِّفِينَ) يا (وَيْلٌۭ لِّكُلِّ هُمَزَةٍۢ لُّمَزَةٍ) روايتي هم نقل شده كه كلّ أحدٍ ينوح في النار بحسب جريمته؛ هر انساني در آتش به حسب جريمهاي كه دارد، فرياد ميزند فقائل أن يقول ويلي من حبّ الشرف وآخر يقول ويلي من الحمية الجاهلية وآخر يقول ويلي من صلاتي ، و نقل شده كه اگر کسي آيه(فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَ*ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ) را قرائت كرد، بعد بخواهد كه «ويلي إن لم يغفر لي» واي بر من اگر خدا مرا نبخشد.
كلمهي «ويل» براي عقوبت شديد استعمال ميشود؛ «ويل» بر كسي كه از نمازش سهو ميكند.
صاحب وسائل فرموده «ولو كان الرسول سهی في صلاته لدخل في هذا التهديد و الذمّ» اگر پيامبر در نمازش نعوذ بالله سهو كند، در اين تهديد و مذمّت داخل ميشود؛ يعني «ويل» مربوط به پيامبر هم بايد باشد! بعد فرموده فهو محالٌ، مسلم است كه اين ويل شامل پيامبر نميشود؛ مسلّم است كه پيامبر(ص) داخل اين تهديد و مذمّت قرار نميگيرد.
براي اينكه ببينيم آيا اين استدلال تمام است يا نه؟ ميگوييم در اين آيهي شريفه چند نكته وجود دارد كه بايد مطرح كنيم؛ و مقداري كه من ديدم، فخر رازي مفصّل مطرح كرده، و مرحوم علامه مختصر بيان كردهاند. مرحوم علامه در اينجا «ساهون» را به «غافلون» معنا كردند «أي غافلون لا يهتمّون بها ولا يبالون أن تفوتهم بالكلّية أو في بعض الاوقات أو تتأخر وقت فضيلتها» اقوالي در اينجا وجود دارد كه اشاره ميكنيم، و مرحوم علامه تقريباً بين كثيري از اين اقوال جمع كردند.
احتمال اول: نظر مرحوم طبرسی در تفسير آيه
در كتابمجمع البيان تقريباً شش يا هفت احتمال ذكر شده است. احتمال اول را آورده روي مسئلهي وقت، (فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَ*ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ) فرموده «يؤخرون الصلاة أن أوقاتها» کساني كه عمداً نمازشان را از وقتش تأخير مياندازند؛ و نقل ميكند ابن عباس و مسروق که آيه را اينطور معنا كردند. ظاهر اين است كه مرحوم صاحب مجمع همين معنا را قبول كرده و احتمالات بعدي را به عنوان قيل ذكر ميكند.احتمال دوم: نظر فخر رازى در تفسير آيه
احتمال دوم اين است که «قيل يريد المنافقين الذي لا يرجون لها ثواباً إن صلّوا و لا يخافون عليها عقاباً إن تركوا»؛ ميفرمايد آيه مربوط به مؤمنين نيست و بلکه مربوط به مصلّين از منافقين است. فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَ يعني للمصلّين من المنافقين. منافقين معتقد بودند اگر نماز بخوانند، فايدهاي ندارد؛ ثواب و... حرف درستي نيست؛ و اگر هم نخوانند كسي آنها را عقاب نميكند. «الذين لا يرجون لها ثواباً إن صلّوا و لا يخافون عليها عقاباً إن تركوا فهم غافلون حتّی يذهب وقته، اينها به نماز بيتوجه ميشوند تا وقتش برود، فإذا كانوا مع المصلّين صلوها رياءً، وقتي در جماعت مؤمنين هستند رياءً ميخوانند و اگر با آنها نباشند، اصلاً نماز نميخوانند.
از عبارات فخر رازي استفاده ميشود كه ايشان نيز اين احتمال و معنا را پذيرفته و ميگويد آيه مربوط به مؤمنين نيست؛ مربوط به منافقين است؛ مخصوصاً كه قبلاً بحث ديگري را مطرح كرده مبني بر اين كه ارتباط بين اين آيه و آيات قبل چيست؟ آيات قبل اين است كه (أَرَءَيْتَ ٱلَّذِى يُكَذِّبُ بِٱلدِّينِ * فَذَٰلِكَ ٱلَّذِى يَدُعُّ ٱلْيَتِيمَ * وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلْمِسْكِينِ) و اين آيات مربوط به منافقين است؛ کساني كه روز جزا را انكار ميكنند؛ آنهايي كه برخورد ايذايي با يتيم دارند و نميگذارند مسكين به طعامش برسد. ايشان ميگويد يک بخش اين سورهي مباركه راجع به نفاق و كيفيّت عمل با مخلوق است؛ فخر ميگويد «لمّا كان ايذاء اليتيم و المنع من الاطعام دليلاً علی النفاق» آدمهاي منافق اين كار را انجام ميدادند «فالصلاة لا مع الخشوع و الخضوع أو لا أن تدلّ علی النفاق» اگر انسان نمازش را بدون خشوع و خضوع بخواند، اولي است كه دلالت بر نفاق كند؛ چون ايذاء و منع از اطعام مربوط به مخلوق است، اما نماز مربوط به خالق است. آن وقت به همين قرينه بگوئيم فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَهم مربوط به منافقين است.
از همين جا ميگويد اگر براي منافق عذاب شديد باشد، عذاب كافر بسيار شديدتر است و علی هذا التقدير تدلّ الآية علی أنّ الكافر له مزيد عقوبةٍ لسبب اقدامه علی محذورات الشرع و تركه لواجبات الشرع و هو يدلّ علی صحّة قول الشافعي إنّ الكفار مخاطبون بفروع الشرايع.
بحثي در قواعد فقهيه مطرح است كه آيا كفّار مكلّف به فروع هستند، همان طوري كه مكلّف به اصول هستند يا نه؟ اختلافي است. مشهور اماميه ميگويند كفّار مكلّف به فروع هستند؛ ايشان ميگويد شافعي هم همين نظر را دارد؛ و اين آيه هم دلالت بر اين مطلب دارد. پس، اين هم يك نظر كه مرحوم صاحب مجمعالبيان اين را به عنوان اين نقل ميكند كه مراد از مصلّين در اينجا منافقين هستند.
اشکالات احتمال دوم
اشكالي كه وجود دارد، اين است كه اولاً اولين آيه تكذيب روز جزاست، أَرَءَيْتَ ٱلَّذِى يُكَذِّبُ بِالدِّينِ اين آيه ظهور در كسي دارد که اصلاً روز جزا را تكذيب ميكند؛ مربوط به خود كفار است، اختصاص به منافق ندارد. پس، آيات قبل مربوط به منافق نيست. چرا که منافق به حسب ظاهر، روز قيامت را تكذيب نميكند؛ بلكه همراه با مؤمنين است و ميگويد قبول داريم؛ و به حسب ظاهر، نماز ميخواند؛ اما به حسب باطن قبول ندارد.
ثانياً اينكه بگوئيم ايذاء يتيم و منع از اطعام دليل بر نفاق است، نه، چنين نيست؛ خيلي از مؤمنين هم هستند كه اين كار را ميكنند؛ آيا بگوئيم دليل بر نفاق از اين جهت است كه اينها هم جزء آن گروهي هستند كه به بعضي ايمان دارند، بگوئيم اينها نماز ميخواندند، روزه ميگرفتند، حج انجام ميدادند، اما اين دستوري كه خدا راجع به يتيم و مسكين داده را عمل نميكردند. لذا، روي اين جهت منافق ميشود. اين هم مطلب درستي نيست؛ اگر بخواهد اينطور باشد، كثيري از مؤمنين منافقاند. به هر حال، قرينهي روشني وجود ندارد كه آيات قبل از فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَمربوط به منافقين باشد تا بگوئيم فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَهم يعني مصلّين از منافقين؛ نه، آيه ظهور در مصلّين از مؤمنين دارد؛ کساني كه مؤمناند اما در نمازشان و از نمازشان سهو ميكنند. اين هم قول و احتمال دوم.
خود صاب تفسير مطلبي دارد در ارتباط آيهي فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَبا ما قبل و يك وجه سومي را ميگويد كه اين وجه سوم، وجه خوبي است. ايشان ميگويد در اين سوره خداي تبارك و تعالي دو تقصير انسان را دارد بيان ميكند؛ يك تقصير مربوط به شفقت در مورد خلق است و يك تقصير هم در مورد خداي تبارك و تعالي است؛ شفقت مربوط به خلق همين است كه يتيم را ايذاء ميكند و از طعام منعش ميكند؛ تقصير در مورد خداي تبارك و تعالي اين است كه در نماز سهو ميكند؛ سهو در نماز تقصيري است كه برميگردد به تقصير در مورد خداي تبارك و تعالي. و وقتي اين دو تقصير در مورد انسان محقق شد، كمُلت شقاوته، انسان ميشود، انسان شقي؛ انساني هم كه شقي ميشود، ويل براي او هست. مخصوصاً با آن مبنايي كه مكرر عرض كرديم، مبني بر آن که لازم نيست اگر آيهي اول مربوط به كافر باشد آيهي دوم هم مربوط به كافر باشد؛ اگر آيهي دوم مربوط به منافق باشد، آيهي سوم هم مربوط به منافق باشد. ظاهر آيه همين است فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَآنهايي كه نماز را ميخوانند. منتهي عمدهي بحث اين است كه ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ را چگونه معنا كنيم؟
احتمال سوم: کلام ابنعباس در تفسير آيه
احتمال سوم اين است كه روايتي را از ابن عباس نقل ميكند. ابن عباس گفته لو قال الله في صلاتهم ساهون، لكان هذا الوعيد في المؤمنين، لكنّه قال عن صلاتهم ساهون و الساهي عن الصلاة هو الذي لا يتذكرها و يكون فارقاً عنه.
ابن عباس ميگويد چرا در اين آيه دارد عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَو ندارد «في صلاتهم ساهون» اگر ميفرمود في صلاتهم اين ويل و جريمه براي مؤمنين هم واقع ميشود. آن وقت ميگويد عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ يعني «و الساهي عن الصلاة هو الذي لا يتذكرها و يكون فارقاً عنها» کسي است كه نماز يادش نميآيد و وقتش هم گذشته و تمام شده؛ يعني كسي كه وقت بگذرد، نماز نخواند و توجّهي به آن هم ندارد؛ به چنين شخصي ميگويند «عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» .
ـ اين را عرض كنيم كه خود همين معنا، هرچند ابن عباس نگفته كه اين مصلّين، مصليني هستند كه مؤمناند، منافقاند، فقط ميخواهد بگويد اين آيه شامل مؤمنين نميشود؛ همين معنا را ميخواهد مطرح كند. ـ
فخر رازي دو اشکال بر اين احتمال وارد كرده و هر دو اشكال را هم جواب داده است.
اشکال اول فخر رازى بر کلام ابن عباس و پاسخ آن
اشكال اول اين است كه «السهو عن الصلاة لا يجوز أن يكونوا مفسّراً بترك الصلاة» سهو از نماز را به ترك الصلاة تفسير كرديد، بگوئيد کساني كه نماز را انجام نميدهند و وقت هم ميگذرد و اصلاً توجهي به آن نميكنند، در حالي كه خداي تبارك و تعالي ميگويد اينها مصلّين هستند. شما چطور ميتوانيد بيائيد سهو از نماز را به ترك نماز معنا كنيد؟ خدا ميگويد فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَ، يعني نماز ميخوانند آن وقت ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَرا هم معنا ميكنيد به الذين هم عن صلاتهم تاركون، اين كه با فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَ سازگاري ندارد؟
ايشان خودش جواب داده که بگوئيم فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَيعني کساني كه صورت نماز را انجام ميدهند، اما از نظر معنا توجهي به نماز ندارند؛ نماز را به حسب معنا و واقعش ترك ميكنند؛ سهو ميكنند از حقيقت نماز؛ يعني حقيقت نماز را ترك ميكنند اما صورت نماز را ميآورند. فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَرا بگوئيم مراد کساني هستند که صورت نماز را ميآورند؛ ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَيعني از حقيقت نماز سهو ميكنند؛ در نتيجه، تارك حقيقت نماز هستند. اين جوابي است كه فخر رازي ميدهد.
اشکال پاسخ فخر رازى
اين جواب توجيهي است كه از ظاهر آيه خيلي بعيد است؛ بگوئيم فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَ کساني مراد است كه ظاهر نماز را انجام ميدهند؛ ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ، اين صلاة دومي را به حقيقت نماز برگردانيد، يك مقدار خلاف ظاهر آيه است.
جواب ديگري هم از اين اشكال ميشود داد و آن اين كه بگوئيم فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَ، آنهايي كه در بعضي از اوقات نماز ميخوانند، اما نسبت به بعضي از اوقات ديگر، اگر نمازشان هم ترك شد، ترك شد؛ مثل بعضي از مؤمنيني كه خود ما داريم، در وقت نماز اگر شد، نماز ميخوانند، اينها مصلّياند، اما اوقاتي ديگر، مثل زنهايي كه گرفتار مجلس عروسي ميشوند، چند روز متأسفانه عباداتشان اخلال پيدا ميكند و نمازشان را درست انجام نميدهند و توجه نميكنند. متأسفانه در بعضي از نقاط همين طور است.
اين نكتهي عن صلاتهم ساهون يعني نماز را ترك ميكنند؛ منتهي در بعضي از اوقات ديگر، آن وقت وقتي ترك ميكنند، غافلاند از اينكه چرا ترك كردند؟ يعني هيچ وقت به خودشان نميگويند كه نماز ما ترك شد و يك واجبي از دست ما فوت شد و رفت. نكتهي اصلي همين است؛ يعني انسان مؤمن واقعي انساني است كه اگر خدايي نكرده در وقت نماز، نماز را فراموش كرد و از او فوت شد، وقتي يادش بيايد بلا فاصله آن را جبران ميكند و از اين كار پشيمان ميشود؛ اما اين گروه كساني هستند كه بعد هم كه زمان برايشان ميآيد، اصلاً توجه نميكنند كه نماز از دستشان رفته است.
به نظر ميرسد كه اين نكته خوبي است. يعني چه لزومي دارد كه ما همه را بياوريم يا كافر كنيم يا منافق؛ و عدهي کمي را در داخل مؤمنين بياوريم؟!
ابن عباس ميگويد چرا خدا فرمود عن صلاتهم و نفرمود في صلاتهم، براي اينكه تمام مؤمنين مگر پيامبر و معصومين، لااقل در هر ماه، در هر هفتهاي، در نمازشان سهو واقع ميشود، شك ميكنند، يادشان ميرود، قضا ميشود؛ پس نميخواهد يك چيزي را كه مربوط به جميع مؤمنين است، بيان كند. پس، نيائيم ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَرا بگوييم مربوط به منافقين است؛ نه! در خود مؤمنين است؛
منتهي گروهي از مؤمنين هستند؛ در جميع مؤمنين، في صلاتهم ساهون است مگر معصومين؛ اما بعضي از مؤمنين عن صلاتهم ساهون هستند.
بر اين كلام ابن عباس دو اشكال كردند؛ يكي اين است كه چرا سهو از نماز را به معناي ترك گرفتيد؟ در حالي كه خود آيه ميگويد فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَ يعني آنهايي كه نماز را ميآورند، پس اين را نميتوانيد به معناي ترك بگيريد؛ جواب فخر رازي اين بود كه آن مصلّين به حسب ظاهر است، اما مصلّين در ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَبه حسب واقع مراد است. جوابي كه ما داديم اين است كه نه؛ ميگوئيم آن مصلين في بعض الاوقات مصلين هستند و في بعض الاوقات عن صلاتهم ساهون هستند؛ در بعضي از اوقات ديگر صورت نماز و واقع نماز به طور كلي از دستشان فوت ميشود.
اشکال دوم بر کلام ابن عباس
اشكال دوم اين است كه گفتيم سهو از نماز، اگر به معناي ترك شد، كسي يادش رفت و نمازش را نخواند، نه عنوان نفاق بر او بار ميشود و نه عنوان كفر؛ در حالي كه اين آيه يا مربوط به كفار بايد باشد و يا منافقين؟ آيه ميفرمايد (فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَ*ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ)اگر ساهون را به معناي تاركون گرفتيم، نه مستلزم نفاق است و نه مستلزم كفر است.پاسخ فخر رازى از اشکال دوم
فخر رازي در جواب از اين اعتراض ميگويد «النسيان عن الصلاة هو أن يبقی ناسياً لذكر الله في جميع أجزاء الصلاة و هذا لا يصدر إلاّ عن المنافق الذي يعتقد أنّه لا فائدة للصلاة و أمّا المسلم الذي يعتقد فيها فائدةً عينية يمتنع أن لا يتذكّر أمر الدين و الثواب والعقاب في شيء من أجزاء الصلاة» ايشان ميگويد نسيان از نماز اين است كه كسي خدا را در جميع اجزاء نماز از ياد ببرد ـ در جميع اجزاء نماز، يعني در جميع وقت نماز ـ و اين مربوط به منافق است. ايشان ميگويد إنسان مؤمن و انسان مسلمان واقعي، نميشود كه خدا و پيامبر و معاد را در تمام اوقات فراموش كند به طوري كه در هيچ وقتي و در هيچ جزئي از اجزاء نماز توجهي به اينها نداشته باشد.اشکال پاسخ فخر رازى
اين جواب هم به نظر ما جواب درستي نيست. نسيان از نماز در جايي است كه بر نسيان باقي بماند، حالا يا در اجزاء خود نماز از اول تا آخر، كه فخر رازي ظاهر عبارتش اين است كه ميگويد منافق از اول نماز تا آخر نماز به ياد خدا نيست؛ اما مسلمان مؤمن معتقد، اگر در جزئي هم به ياد خدا نباشد، در بقيهي اجزاء نماز به ياد خداست؛ يا در اوقات نماز؛ كه در نتيجه ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ يعني در تمام اجزاء نماز؛ يعني منافق، زماني که نماز ميخواند، از اول تا آخر نماز، فكر دنيا و مسائل خودش است، اصلاً كاري به خدا ندارد.
اشكال اين مطلب آن است كه اين مطلب في نفسه درست است، منافق کسي است كه اگر هم نماز ميخواند، از اول نماز تا آخر نماز، نه به ياد قيامت است و نه به ياد ثواب است و نه به ياد خداست، به ياد هيچ چيزي نيست؛ اما کدام قسمت آيه بر اين مطلب دلالت دارد؟ آيه ميگويد (فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَ*ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ) بنا شد كه اين را به معناي ترك بگيريم، شما طوري معنا ميكنيد كه نماز را ميخواند و در نمازش ياد خدا و پيامبر نيست، از اول تا آخر نماز نسيان خدا دارد؛ اين مطلب چه ارتباطي با حرف ابن عباس دارد؟
ابن عباس كه ميگويد عن صلاتهم ساهون، مراد تارك نماز است. بنابراين، اين جوابي كه گفته صحيح نيست؛ و لذا، خود ايشان ميگويد و قد يحصل له السهو في الصلاة، بحث «في» نيست و شما بايد روي معنايي كه ابن عباس گفته كه كلمهي «عن» است، بايد تفسير كنيد. لذا اين جواب فخر رازي درست نيست.
جوابي كه ما ميدهيم، همان جواب قبلي است؛ ميگوئيم از كجا بگوئيم كه اين آيه يا بايد مربوط به منافقين باشد و يا مربوط به كافرين؟ يك مطلبي را گاه مفسرين مفروض ميگيرند و بعد در بنبست قرار ميگيرند، (فَوَيْلٌۭ لِّلْمُصَلِّينَ*ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ) چه دليلي داريم كه حتماً يا بايد مربوط به كفار باشد و يا منافقين؟ كفار كه اهل نماز نيستند و لذا، بگوييم مربوط به منافقين است؟ نه، ما ميگوئيم اصلاً اين آيه مربوط به مؤمنين، گروهي از مؤمنين است؛ گروهي از مؤمنين عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ هستند. و لزومي ندارد که مسأله نفاق را مطرح کنيم.
وصلّي الله علي سيّدنا محمّد و آله الطاهرين.
- آیات دال بر عصمت پیامبر
- استدلال به آيه4 سوره ماعون در رابطه با عصمت پيامبر
- ادله عصمت پیامبر
- معنای ویل
- معنای ساهون
- معنای ساهون از نظر علامه طباطبایی
- نظر مرحوم طبرسی در تفسير آيه ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ
- نظر فخر رازى در تفسير آيه ٱلَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ
- نظر فخر رازی در مراد از ساهون در آیه الذین هم عن صلاتهم ساهون
- نظر ابن عباس در مراد از ساهون در آیه الذین هم عن صلاتهم ساهون
برچسب ها:
به توسعه ی کلیدواژه های دروس کمک کنید
چکیده نکات
استدلال به آيه شريفه سوره ماعون در رابطه با عصمت پيامبر(ص) و نقض و ابرام در استدلال به آیه
نظر شما