کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 3
جلسه 88- در تاریخ ۲۲ فروردین ۱۳۸۹
چکیده نکات
عناوين سه گانه در بحث.
تبيين کلام امام(رض) به بیان دیگر.
نقد استاد بر کلام امام(رض) بررسی روایات باب.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
چکیده بحث گذشته
عرض كرديم كه در رواياتي كه اين تعبير در آنها وارد شده؛ «بعد أن كان الرجل أمينا» يا «إذا كان مأمونا»، امام(رض) فرمودند پنج احتمال در اين تعبير وجود دارد، که از ميان اين پنج احتمال؛ احتمال اول و دوم و سوم، مفيد عموم نيست، ما نميتوانيم بعنوان تعليل از آن استفاده كنيم، اما طبق احتمال چهارم و پنجم، عنوان تعليل دارد و مفيد براي عموم است، اما اين احتمال چهارم و پنجم بعيد است.بیان مطلب به تقسیمی دیگر
اينجا باز يك بيان ديگري ذكر كنيم و يك دستهبندي ديگري را عرض كنيم كه اين هم از خود كلمات امام(رض) استفاده ميشود. ما در اينجا سه عنوان داريم؛ عنوان اول اين است كه «اتخذته امينا»، «جعلته امينا»؛ شخصي ديگري را امين بداند و امين قرار دهد. دوم اينكه مال را بعنوان الامانة در اختيار او قرار دهد. عنوان سوم اين است كه خود آن شخص بحسب الواقع امين باشد. اين سه عنوان، که كاملا تفكيك بين اين سه عنوان روشن است. ممكن است كسي به حسب الواقع امين باشد، اما انسان او را امين قرار ندهد، يا مال را بعنوان امانت در اختيار او قرار ندهد. از آن طرف ممكن است يك وقتي انسان ديگري را امين قرار بدهد، اما بحسب الواقع امين نباشد. ممكن است مال را بعنوان الامانة در اختيار او قرار دهد، اما بحسب الواقع امين نباشد.تبیین کلام امام(رض) به بیان دیگر
پس بين اين سه عنوان فرق وجود دارد، و اين احتمالات خمسهای كه امام(رض) در اينجا بيان ميكنند، براي اين است كه بحسب تصوري و بحسب مقام ثبوت، بين اين سه عنوان فرق وجود دارد. حالا ببينيم در روايت «بعد ان كان امينا» يا «بعد ما كان امينا» مراد كدام يكي از اين سه عنوان است؟ امام(رض) ميفرمايد اين احتمال چهارم و پنجم بسيار بعيد است و ميخواهند مسئله را روي احتمال اول و دوم و سوم ببرند.
به نظر ما اتفاقا اين احتمال چهارم؛ اقرب احتمالات از اين احتمالات خمسه است. يعني «بعد ما كان امينا» يعني «بعد ما كان امينا بحسب الواقع»، نه اينكه شما او را امين قرار داديد، نه اينكه شما مال را بعنوان الامانة در اختيار او قرار داديد. چرا كه در ساير موارد، عناوين و اوصاف را بر عنوان واقعي حمل ميكنيم. مثلا اگر گفتيم «اگر از كسي سؤال كردي، جواب او برای تو قابل عمل است بعد ما كان عالما »؛ يعني «بعد ما كان عالما بحسب الواقع»، و إلا اگر شما او را عالم بدانيد، در اعتبار جواب، نقشي ندارد، يا اگر شما بعنوان العالم از او سؤال كنيد، اين در حجيت جواب نقشي ندارد.
«بعد ما كان عالما» ؛ يعني «بعد ما كان عالما بحسب الواقع» اينجا هم همينطور است؛ ظهور در این دارد «بعد ما كان امينا بحسب الواقع» .
اين قسمت اول كلام امام(رض) با اين نكته و تعليقهاي كه داشتيم. -تمام بحث ما در اين است كه آيا آن عقد صحيحي كه در آن ضمان نيست، در فاسدش هم ضمان نيست؟ «ما لا يضمن بصحيحه لا يضمن بفاسده». اگر اين كلي براي ما تثبيت شود، نتيجه اين ميشود؛ مثلاً در امانت، همانطور كه در امانت صحيح، ضمان نيست، در امانت فاسد هم ضمان نيست. همانطور كه در اجارهی صحيح نسبت به عين مستأجره ضمان نيست، در اجارهی فاسده هم ضمان نيست. همانطور كه در عاريه صحيح، ضمان نيست، در عاريه فاسد هم ضمان نيست.
ما در صدد اثبات عكس قاعده هستيم، آن هم بنحو كلي-.
دقتی که امام(رض) در مطلب دوم فرمودهاند اين است كه ميفرمايند بر فرض از اين «بعد ما كان امينا» استفاده كنيم «امينا بحسب الواقع» ؛ وقتي اينطور شد، فقط نتيجه ميگيريم اگر در امانت صحيح، ضمان نيست، در امانت فاسد هم ضمان نباشد. يعني اگر شما يك وديعهی فاسدي را انجام داديد، آن شخص گيرنده بحسب الواقع امين باشد، اينجا بگوييم ضمان نيست.
اما ميفرمايند در اجاره، رهن، وقف، مسأله مشكل است. راهن در رهن، عين مرهونه را بعنوان الامانة در اختيار او قرار نميدهد، راهن عين مرهونه را بعنوان وفاي به عقد رهن در اختيار مرتهن قرار ميدهد. در اجاره، موجر عين مستأجره را بعنوان امانت و بعنوان اينكه آن شخص امين است در اختيارش قرار نميدهد، بلكه بعنوان وفاي به عقد اجاره است.
ايشان ميفرمايند در همين روایت ابان بن عثمان -كه فرمودند «موثق كالصحيح» است- که در آن فرموده بود «بعد ان كان الرجل امينا»، مراد اين نيست که دافع و دهنده تشخيص دهد كه طرف مقابل امين است و به اعتقاد اينكه او امين است، به او ميدهد. اگر مراد از «بعد ان كان الرجل امينا» اين باشد، ميگوييم در اجارهی فاسد هم همين است. اين موجر تشخيص امين است، عين مستأجره را به او داده است. در رهن فاسده هم همين است. ميفرمايند مراد از «بعد ان كان الرجل امينا» اين است كه مال را بعنوان الامانة در اختيار او قرار دهد؛ «بعد ما كان امينا» يعني هم مال را بعنوان الامانة در اختيارش قرار دهد و هم اينكه آن شخص را امين قرار دهد.
يعني هر دو نكته، نه فقط اينكه آن شخص، در نظر دهنده، بعنوان امين تشخيص داده شود.
در اين مطلب اينجا ميفرمايند ظاهر روايت ابان بن عثمان اين است كه شخص، مال را بعنوان الامانة در اختيار او قرار دهد، يعني باز دو مرتبه باز برميگردند به همان احتمال دوم، كه مال را بعنوان الامانة قرار دهد، و شخص را امين بداند «اتخذه امينا».
آنگاه ميفرمايند اين ملاك در اجاره فاسده نيست. در اجارهی فاسده، موجر عين مستأجره را بعنوان الامانة تحويل مستأجر نميدهد.
در رهن فاسد، راهن، عين مرهونه را بعنوان الامانة تحويل مرتهن نميدهد، بلکه بعنوان وفاي به عقد ميدهند. عقد اجاره بستهاند، مستأجر ميخواهد از خانه استفاده كند، وفاي به عقد به اين است كه اين عين مستأجره را به مستأجر تحویل دهد.
یا در رهن، يك عقد رهني بر قرار شده، حالا يك وثيقهاي ميخواهد در اختيار مرتهن بگذارد، وثيقه را ميگذارد براي وفاي به رهن، نه براي اينكه اين امانت در نزد او باشد.
پس خلاصهی فرمايش ايشان اين شد كه ما اگر در باب امانت فاسد بپذيريم و بگوييم اگر در امانت صحيح، ضمان نيست، در فاسد هم ضمان نيست، اما اين مسئله را در اجاره، در رهن، در وقف و در عاريه نميتوانيم بپذريم. براي اينكه در اينها مال بعنوان الامانة در اختيار آنها قرار داده نميشود، بلکه در اينها مال بعنوان وفاي به عقد در اختيار آنها قرار داده ميشود.
در استبضاع ميفرمايند اين نوعي امانت است. ديروز عرض كرديم معنای استبضاع اين است كه انسان مالش را در اختيار ديگري قرار ميدهد، ديگري با آن متاعي بخرد يا با آن تجارتي كند، منتها اين فرق را بين استبضاع و بين مضاربه ذكر كردهاند که در استبضاع؛ آن مستبضع(آن كسي كه اين مال را ميگيرد) با آن متاعي بخرد، حظّي در سود و بهره ندارد، فقط مال را ميگيرد و متاعي میخرد براي او میآورد، اما در مضاربه، در سود آن؛ عامل هم دخالت دارد.
حالا در استبضاع ممكن است أصلا فرض كنيد يك حق الزحمهای مالك مال به او بدهد، اما در سود حظّي ندارد. در حاشيه يكي از كتابها ديدم که فرق بين استبضاع و مضاربه را اينطور ذكر كرده است، اما از تعريفي كه ديگران براي استبضاع ذكر كردهاند، چنين خصوصيتي استفاده نميشود. باید بیشتر تحقیق کرد که فرق بين استبضاع و مضاربه چيست؟ امام(رض) ميفرمايند ما اگر در اسبتضاع هم قبول كنيم و بگوييم استبضاع هم نوعی امانت است، اگر در استبضاع صحيح، ضمان نباشد، آن كسي كه كارش بضاعت است و با مال ديگران ميرود خريد ميكند و تجارت ميكند، متاعي را ميخرد، اگر آن مال از بين رفت ضامن نيست، در استبضاع فاسد هم ضمان نيست. اما ديگر در مسئله رهن و اجاره و وقف و عاريه ما نمیتوانیم به مدعاي خودمان برسيم. مدعا اين است كه بگوييم در اينها هم همانطوري كه در صحيحش ضمان نيست، در فاسدش هم ضمان نيست. فقط فارق اين است كه بر طبق تعبير روايت ابان «بعد ما كان الرجل امينا» ظهور در اين دارد که مال را بعنوان الامانة در اختيار او بگذارد و اين عنوان در رهن و اجاره و عاريه وقف محقق نيست.
نقد استاد بر کلام امام(رض)
اينجا دو مطلب نسبت به فرمايش امام(رض) داريم. مطلب اول اینکه به دنبال همان مطلبي كه در تعليقهای كه بر مطلب اول امام(رض) داشتيم؛ روايت، ظهور در «امين واقعي» دارد. كجاي روايت دارد كه مال را بعنوان الامانه در اختيار او قرار دهيم؟ الان اگر مال کسی، به طریقی در اختیار شخص ديگري قرار گرفت، اما اين شخص، امين واقعي است، بحسب الواقع امين است، روايت شاملش ميشود. در رهن، مرتهن، بعنوان الامين است، لازم نيست مال را بعنوان الامانه در اختيار او قرار دهيم، لازم نيست كه «اتخذه امينا» در اينجا صدق كند، همين كه خودش امين است، کافی است. در عقد اجاره، همين كه مستأجر، عنوان امين واقعي را دارد بايد بگوييم ضماني در كار نيست. پس نكته اول اين است كه همان اشكالي كه بر مطلب اول داشتيم، همان اشكال در اينجا هم ميآيد، ميگوييم اگر امين واقعي ملاك است، ديگر فرقي بين امانت اصطلاحي، استبضاع، عاريه، اجاره و رهن نیست. نكته دوم اين است كه ظاهر اين قسمت اول کلام امام(رض) اين است كه ميخواهند يك تنزلي از مطلب قبل داشته باشند. تنزل اقتضا ميكند در ميان احتمالات اربعه، روي احتمال چهارم تكيه كنند، در حالي كه باز در اثناي كلام روي احتمالات قبل رفتهاند. مگر اينكه كسي بگويد ما از عبارت امام(رض) در اينجا تنزل را استفاده نميكنيم.بررسی روایات باب
عمده مطلب سوم است؛ يعني آنچه كه قاطع نزاع و حصم نزاع است اين مطلب سوم است، كه رواياتي كه در باب امانت، عاريه، وديعه و اجاره وارد شده را دسته بندي كنيم، ببينيم از اين روايات چه استفاده ميشود. يعني ما مجموع روايات را در اينجا بررسي كنيم، كه اين مرحله سوم كلام امام(رض) است. امام(رض) در اين مرحله سوم با اینکه روايات در ابواب مختلفه وارد شده است، با اينكه بسيار هم زياد هستند، اما آنها را بر دو طايفه تقسيم كردهاند. شما مراجعه كنيد به وسائل الشيعه، كتاب الوديعه، همچنین كتاب الاجاره، و نیز در كافي، ج5، ص 238 به بعد ابوابي دارد در مورد اين كه چه كساني ضامن هستند و چه كساني ضامن نيستند، اينها را ملاحظه کنید.
و صل الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.
- روایات درمورد عدم ضمان شخص امین
- احتمالات در روایات درمورد عدم ضمان شخص امین
- نظر امام خمینی مربوط به احتمالات در روایات درمورد عدم ضمان شخص امین
- قرار دادن مال به عنوان امانت
- قرار دادن مال به عنوان وفای به عهد
- فرق بين استبضاع و مضاربه
- ظهور روایت ابان بن عثمان در مورد ضمان امین
- نقد نظر امام خمینی در روایات ضمانت امین
- نظر استاد فاضل لنکرانی در روایات عدم ضمان امین
برچسب ها:
به توسعه ی کلیدواژه های دروس کمک کنید
چکیده نکات
عناوين سه گانه در بحث.
تبيين کلام امام(رض) به بیان دیگر.
نقد استاد بر کلام امام(رض) بررسی روایات باب.
نظر شما