کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 3
جلسه 28- در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۸۸
چکیده نکات
دليل دوم بر ضمان مقبوض به عقد فاسد، استدلال به روايات و بيان روايات .
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
استدلال به روایات بر اثبات ضمان
بحث در دلیل دوم بر «ضمان» است و آن استدلال به روایات أمهی مبتاعهی مسروقه است. قبل از ورود به نظریه محقق اصفهانی(قده) و محقق ایروانی(ره) یک مرور سندی و دلالی روی روایات کنیم. عرض کردیم صاحب وسائل(ره) در اینجا پنج روایت نقل کرده است.روایت اول
روایت اول: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ سِنْدِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَضَى فِی وَلِیدَةٍ بَاعَهَا ابْنُ سَیِّدِهَا وَ أَبُوهُ غَائِبٌ فَاشْتَرَاهَا رَجُلٌ فَوَلَدَتْ مِنْهُ غُلَاماً ثُمَّ قَدِمَ سَیِّدُهَا الْأَوَّلُ فَخَاصَمَ سَیِّدَهَا الْأَخِیرَ فَقَالَ هَذِهِ وَلِیدَتِی بَاعَهَا ابْنِی بِغَیْرِ إِذْنِی فَقَالَ خُذْ وَلِیدَتَکَ وَ ابْنَهَا فَنَاشَدَهُ الْمُشْتَرِی فَقَالَ خُذِ ابْنَهُ یَعْنِی الَّذِی بَاعَ الْوَلِیدَةَ حَتَّى یُنْفِذَ لَکَ مَا بَاعَکَ فَلَمَّا أَخَذَ الْبَیِّعُ الِابْنَ قَالَ أَبُوهُ أَرْسِلِ ابْنِی فَقَالَ لَا أُرْسِلُ ابْنَکَ حَتَّى تُرْسِلَ ابْنِی فَلَمَّا رَأَى ذَلِکَ سَیِّدُ الْوَلِیدَةِ الْأَوَّلُ أَجَازَ بَیْعَ ابْنِه» ؛
در این روایت وقتی میگویند «محمد بن الحسن باسناده عن علی بن حسن بن فضال»، یعنی شیخ طوسی(ره) طریقی به علی بن حسن بن فضال دارد، یعنی فاصلهی زمانی شیخ(ره) با علی بن حسن بن فضال زیاد است، با چند واسطه به علی بن حسن بن فضال میرسد.
آن وقت از کجا بفهمیم که این سند و طریق شیخ(ره) به علی بن حسن بن فضال صحیح است یا نه؟ اینها را معمولاً در آخر کتاب جامع الروات ملاحظه کنید، در جلد دوم، مرحوم اردبیلی(ره) تمام طرق شیخ(رض) و افراد را روی حروف الفبا ذکر کرده است. مثلاً میگوید طریق شیخ به علی ابن حسن بن فضال صحیح است، مستندش را هم ذکر میکند، افرادش راخود شیخ(ره) در یک جایی در فهرستش یا در مشیخه، بیان کرده، آنجا هم مرحوم اردبیلی(ره) نتیجه را بیان میکند که طریق شیخ به علی بن حسن بن فضال صحیح است یا خیر؟
سندی بن محمد هم امامی ثقه است. عبدالرحمن بن ابی نجران هم همینطور، عاصم بن حمید و محمد بن قیس هم همینطور، پس روایت موثقه است. در این روایت، امام باقر(ع) یکی از قضاوتهای امیرالمؤمنین(ع) را نقل میکند. امیرالمؤمنین(ع) در یک جاریهای که پسر مولایش او را در غیاب مولا فروخته، آن مشتری از این بچه این کنیز را خرید، و یک غلامی هم از او متولد شد. آن مولای اولی به مشتری که مولای دوم است برخورد کرد. به او گفت این جاریهی من است و پسرم بدون اذن من آن را فروخته است. -فاعل «قال» امیرالمؤمنین(ع) است- حضرت(ع) به آن شخص فرمود برو جاریهات را بگیر و بچهاش را هم بگیر. مولای دوم آمد به امیرالمؤمنین(ع) اعتراض کرد و چارهجویی کرد و راهی را از ایشان خواست. حضرت(ع) فرمود برو آن بچهای را که به تو فروخته بگیر، تا آن بیعی را که کرده مولا تنفیذ کند. وقتی آن بیّع پسر آن مولا را گرفت، پدرش گفت بچه ی من را برگردان. او گفت من بچّهات را نمیفرستم مگر اینکه تو بچهای که از این ولیده به دست آوردهام را به من برگردانی. وقتی پدر آن بچه اینگونه دید، بیع پسرش را اجازه داد. در این روایت یک معامله فضولی واقع شده و مشتری از این جاریه، بچهای آورده، در این روایت ابتدا حضرت(ع) میفرماید هم جاریه را باید برگردانی و هم بچه را، در این جهت که این مقبوض به عقد غیر صحیح است، یعنی عقدی که ملکیت هنوز حاصل نشده، این ضامن است، هم باید عینش را برگرداند و هم باید نمایش را برگرداند. همین مقدار شاهد بر بحث ما میشود که این مالک نشده، نه ولیده را مالک شده و نه بچهای را که به دنیا آمده، و هر دو را باید به آن مالک اول برگرداند. این روایت این دلالت را دارد. بعد هم صاحب وسائل(ره) میفرماید «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ نَحْوَه» ؛ که اگر کسی سند شیخ(ره) به علی بن حسن بن فضال را درست نداند، اما سندش به علی ابن ابراهیم درست است.
ما میخواهیم عرض کنیم مفاد این روایات مختلف است. این روایت، حکم اولی که امام(ع) فرموده «قال فخذ ولیدتک و إبنها» ، این را در ذهنتان داشته باشید تا خصوصیات روایات دیگر را هم بگوئیم.
صاحب وسائل(ره) در ادامه میفرماید «وَ رَوَاهُ الْکُلَیْنِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ نَحْوَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ قَضَى أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ ع وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْس» ؛ همین روایت را مرحوم کلینی(قده) از علی ابن ابراهیم نقل کرده که این سند هم درست است.
و نیز همین روایت را صدوق(ره) هم به اسنادش از محمد بن قیس نقل کرده که میگویند حسن است ولی نمیگویند صحیح است.
قبلاً هم ما این نکته را عرض کردیم که اگر دیدیم یک روایتی را شیخ(ره) به سند خودش نقل کرده، مرحوم کلینی(قده) به سند خودش نقل کرده، مرحوم صدوق(ره) به سند خودش نقل کرده، یعنی مشایخ ثلاثه این روایات را نقل کردهاند، خود همین بر اعتبار روایت میافزاید.
صاحب وسائل(ره) وقتی این روایت را آورده، یک کلامی را از خود شیخ طوسی(قده) نقل میکند؛ «قَالَ الشَّیْخُ إِنَّمَا أَمَرَهُ أَنْ یَتَعَلَّقَ بِوَلَدِهِ الْبَائِعِ لِأَنَّهُ یَلْزَمُهُ الدَّرَکُ وَ یَجِبُ أَنْ یَغْرَمَ لِصَاحِبِ الْجَارِیَةِ ثَمَنَ الْوَلَدِ وَ یَفُکَّهُ مِنْهُ فَلَمَّا أَجَازَ الْوَالِدُ بَیْعَ الْوَلَدِ صَارَ الْأَوْلَادُ أَحْرَارا» ؛ اگر کسی اشکال کند که امیرالمؤمنین(ع) چرا این راه را یادش داده، این چه بیانی است که بگوید تو برو آن را گرو بگیر تا دیگری بیاید بچهی تو را بدهد، این خیلی وجه درستی نیست، این بچه بدون اذن پدرش جاریه را فروخته و حالا هم مشتری باید جاریه را برگرداند، چرا حضرت(ع) این را فرمود، آیا حرمت ندارد؟
شیخ طوسی(ره) جواب داده که چون این بچه سبب خسارت به این مشتری شده، حضرت(ع) از این باب فرمودند او باید جبران این خسارت را بکند و باید به صاحب جاریه آن بچه پول ولد را بدهد و این ولد را از دست او نجات دهد، وقتی پدر، بیع فرزندش را اجازه داد، آن فرزند کنیز، حرّ میشود. اینجا این نکته از این روایت استفاده میشود که وقتی این جاریه را خرید، اگر این مولای اول بیع را اجازه داد، این ولد، حرّ میشود، اما چون یک نمایی است که از دست آن مولای اول تلف شده، مثلاً قیمتش را بر حسب روایات میدهد، باید به او بپردازد. شیخ طوسی(ره) این حرف را در اینجا بیان کرده که چرا حضرت(ع) این راه را به این مشتری یاد داد، اما در روایت ندارد که حتماً باید قیمت این ولد را به آن مولای اول بدهد، یعنی ما از روایت استفاده میکنیم که یا معامله را اجازه نمیکند، اگر اجازه نکرد هم جاریه را میگیرد و هم بچهاش را میگیرد. اما اگر اجازه کرد، جاریه را میدهد و بچه را هم میدهد. کجای روایت دلالت دارد که اگر اجازه نکرد فقط جاریه را بگیرد و بچه را بدهد و پول بچه را از آن مشتری بگیرد؟ روایت چنین دلالتی ندارد، حتی دلالت ندارد که این بایع باید پول این ولد را و پول این ابن را به پدرش بدهد و این بچه را به مشتری بدهد، آنچه را مرحوم شیخ(ره) فرموده، نکتهای است که در خود روایت نیست.
روایت دوم
حدیث دوم: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْفَرَّاءِ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع الرَّجُلُ یَشْتَرِی الْجَارِیَةَ مِنَ السُّوقِ فَیُولِدُهَا ثُمَّ یَجِیءُ الرَّجُلُ فَیُقِیمُ الْبَیِّنَةَ عَلَى أَنَّهَا جَارِیَتُهُ لَمْ تُبَعْ وَ لَمْ تُوهَبْ فَقَالَ یَرُدُّ إِلَیْهِ جَارِیَتَهُ وَ یُعَوِّضُهُ بِمَا انْتَفَعَ قَالَ کَأَنَّ مَعْنَاهُ قِیمَةُ الْوَلَد»؛
أبیعبدالله فراء؛ همان سلیم بن عمران فراء است که توثیق ندارد. زراره میگوید به امام(ع) عرض کردم یک شخصی از بازار جاریهای میخرد که از این جاریه بچهای به دست میآورد. صاحب جاریه بینه میآورد که این جاریه من است و من این را نفروختم و هبه هم نشده است. امام(ع) فرمودند مشتری باید جاریه را برگرداند و به آنچه که نفع برده باید عوضش را بدهد، منتفعش این است که از این جاریه، بچهای به دست آورد، که باید پول و قیمتش را به مالک بدهد. زراره گفته مراد؛ قیمت ولد است.
در این حدیث تصریح میکند که بچه را نباید بدهد و بچه مال خود آن شخص است، قیمتش را باید بدهد، چون یک نفعی از این برده و عنوان منفعتی است که استیفا کرده. ما باشیم و این روایت، از روایت استفاده میشود که بچهدار شدن، مصداق منفعت مستوفی است. چون یک منفعت جاریه، کار کردن در منزل است و یک منفعتش هم بچهدار شدن است، مخصوصاً در سابق که مسأله بچهدار شدن خیلی مهم بوده و اولاد زیاد مهم بوده است. منفعت این جاریه تولید است، پس الآن که این بچه بوجود آمد این میشود منفعت مستوفا، یعنی منفعتی که از این جاریه استیفا شد. ما باشیم و روایت؛ معنایش این است، مخصوصاً این «و یعوّضه بما انتفع»، یعنی منفعت مستوفا.
پس این روایت دوم ابیعبدالله فراء توثیق ندارد و میشود غیر موثقه.
روایت سوم
روایت سوم: «وَ بِإِسْنَادِهِ[أی الشیخ] عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِع فِی رَجُلٍ اشْتَرَى جَارِیَةً فَأَوْلَدَهَا فَوُجِدَتِ الْجَارِیَةُ مَسْرُوقَةً قَالَ یَأْخُذُ الْجَارِیَةَ صَاحِبُهَا وَ یَأْخُذُ الرَّجُلُ وَلَدَهُ بِقِیمَتِه» ؛ شیخ انصاری(ره) در مکاسب این روایت را نقل کرده است. اشکال این روایت این است که از جهت «بعض اصحابنا» ، مرسل است، منتهی ارسال این حدیث را با حدیث پنجم نقل میکنم. متن و مورد روایت، عین روایت قبل است، که امام(ع) میفرماید جاریه را باید بدهد ولد را خود مشتری میگیرد اما پول ولد را باید بدهد.روایت چهارم
حدیث چهارم: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ سُلَیْمٍ الطِّرْبَالِ أَوْ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ سُلَیْمٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِیعَبْدِاللَّهِع رَجُلٌ اشْتَرَى جَارِیَةً مِنْ سُوقِ الْمُسْلِمِینَ فَخَرَجَ بِهَا إِلَى أَرْضِهِ فَوَلَدَتْ مِنْهُ أَوْلَاداً ثُمَّ إِنَّ أَبَاهَا یَزْعُمُ أَنَّهَا لَهُ وَ أَقَامَ عَلَى ذَلِکَ الْبَیِّنَةَ قَالَ یَقْبِضُ وَلَدَهُ وَ یَدْفَعُ إِلَیْهِ الْجَارِیَةَ وَ یُعَوِّضُهُ فِی قِیمَةِ مَا أَصَابَ مِنْ لَبَنِهَا وَ خِدْمَتِهَا»؛
یعقوب بن یزید، ثقه است. صفوان بن یحیی هم که از اصحاب اجماع است. سلیم طربال که همان عبدالله فراء است.
شخصی کنیزی را از بازار مسلمین خریداری کرده، و به وطنش برگشته، و از ان کنیز بچه دار شده، بعد مالکش بینه اقامه کرده که جاریه مال من است. امام(ع) فرمود: بچهای که از این جاریه به دست آورده را میگیرد و قیمت آنچه که از آن بهره برده؛ شیری که این جاریه به این بچه داده و خدمتی که این جاریه کرده را پولش را بدهد.
در روایت دوم با روایت چهارم؛ در روایت دوم رسید به ابی عبدالله فراء، که همان سلیم طربال است، که او از حریز از زراره نقل کردهاند. اینجا میگوید عن سلیم عن حریز عن زراره. حالا باز این نکته را دقت کنید که این روایت را عن سلیم طربال أو من رواه عن سلیم ظاهراً یکی از آنها هم اضافه باشد.
دقت کنید؛ حدیث دوم و حدیث چهارم هر دو به حریز و زراره میرسد. منتهی زراره آنجا میگوید «قلت لأبی جعفر(ع)» و اینجا میگوید «قلت لأبی عبد الله(ع)» . ولی مضامین یکی است. در آنجا میگوید «الرجل یشتری الجاریة من السوق» ، اینجا میگوید «رجل اشتری جاریة من سوق المسلمین» .
اولاً ببینید بسیار بعید است که زراره یک سؤال را هم از امام باقر(ع) بپرسد و هم از امام صادق(ع)، از مثل زرارهای که فقیه درجه اول بوده، معنا ندارد که یک سؤال را هم از امام باقر(ع) بپرسد و هم از امام صادق(ع)، لذا باید بگوئید که این «قلت لأبیعبدالله» یک سهوی شده و این هم مربوط به امام باقر(ع) بوده است. سؤال همان سؤال است، عین همان مطلب است، منتهی در آنجا داشت که «یردّ إلیه جاریته و یعوضه بما انتفع» و اینجا میگوید «یرد الجاریة و یعوضه فی قیمة ما أصاب من لبنها و خدمتها» . یک اختلافٌ مائی در اینجا وجود دارد، در آن روایتی که از امام باقر(ع) بود، «بما انتفع» را خود زراره معنا کرد به «قیمة الولد» و اینجا از قول امام(ع) نقل میکند که «یعوضه فی قیمة الاصابة من لبنها و خدمتها» . بگوئیم اینها منافاتی ندارد، هم باید قیمت ولد را بدهد و هم قیمت شیر دادن را بدهد و هم قیمت خدمت را بدهد. «یعوضه بما انتفع» ، یکی بچه است و شیر دادن بچه است، کاری که این جاریه کرده، همه یکی است و منافاتی بین آنها نیست. به نظر ما ظن خیلی قوی دارد که این دو روایت یکی است و بینشان تهافتی وجود ندارد.
روایت پنجم
روایت پنجم: «وَ عَنْهُ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ حُکَیْمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الرَّجُلِ یَشْتَرِی الْجَارِیَةَ مِنَ السُّوقِ فَیُولِدُهَا ثُمَّ یَجِیءُ مُسْتَحِقُّ الْجَارِیَةِ قَالَ یَأْخُذُ الْجَارِیَةَ الْمُسْتَحِقُّ وَ یَدْفَعُ إِلَیْهِ الْمُبْتَاعُ قِیمَةَ الْوَلَدِ وَ یَرْجِعُ عَلَى مَنْ بَاعَهُ بِثَمَنِ الْجَارِیَةِ وَ قِیمَةِ الْوَلَدِ الَّتِی أُخِذَتْ مِنْه» ؛ «و عنه» ؛
یعنی به اسناد شیخ طوسی از صفار. این روایت پنجم همان روایت سوم است. در آنجا هم میگفت ابن ابی عمیر از جمیل بن دراج، آنجا میگفت «عن بعض اصحابنا عن الصادق(ع)»، اینجا میگوید ابن ابی عمیر از جمیل بن دراج از امام صادق(ع)، عن «بعض اصحابنا» هم ندارد و همین برای ما کافیست که بگوییم این روایت با روایت سوم یکی است. گفتیم اگر آن آخرین کسی که در اولین سلسله سند واقع میشود از امام معصوم میخواهد نقل کند، راوی اول و مروی عنه یکی باشد، مضمون هم مشترک باشد، دیگر دو حدیث نیست. اینجا هم میگوید «فی الرجل یشتری الجاریة من السوق و یولدها ثم یجیء مستحق الجاریة»؛ مخصوصاً دقت کنید چون در روایات نقل به معنا هم درست بوده، تعابیر گاهی اوقات مختلف است اما مضمون همان مضمون است. منتهی اضافهای که اینجا دارد این است که «و یرجع علی من باعه»؛ این مشتری پول ولد را به مالک جاریه میدهد، اما پول ولد را باید برود از بایع بگیرد، قیمتی که أخذ شد از این مشتری است.
نتیجه این شد که این پنج روایت، به سه روایت برگشت، یعنی محور بحث را روی سه تا تعبیر بیاوریم تا بعد ببینیم نتیجه چه میشود.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.
- استدلال به روایات بر اثبات ضمان در مقبوض به عقد فاسد
- روایات مربوط به ضمان در مقبوض به عقد فاسد
- کتاب جامع الروات
- استدلال به روایت جمیل بن دراج برای ضمان در مقبوض به عقد فاسد
- استدلال به روایت زراره برای ضمان در مقبوض به عقد فاسد
- استدلال به مرسله جمیل بن دراج برای ضمان در مقبوض به عقد فاسد
- استدلال به روایت محمد بن قیس برای ضمان در مقبوض به عقد فاسد
برچسب ها:
به توسعه ی کلیدواژه های دروس کمک کنید
چکیده نکات
دليل دوم بر ضمان مقبوض به عقد فاسد، استدلال به روايات و بيان روايات .
نظر شما