pic
pic

نماز جمعه

جلسه 40
  • در تاریخ ۱۱ آذر ۱۴۰۴
چکیده نکات

خلاصه جلسه گذشته
ارزیابی اشکال مرحوم محقق خویی
1. پذیرش کبروی وجود روایاتی مشتمل بر نکات عرفی
2. ظهور روایت در تبیین شرط شرعی نه یک امر عرفی
3. عدم تنافی شرعی بودن شرط و فهم آن توسط عرف
4. اصل در شرعی بودن شرط در روایات
دیدگاه مرحوم حائری درباره دلالت روایت
نتیجه حکمت بودن اقامه نماز جمعه توسط فرد فقیه، عالم و فاضل
ارزیابی دیدگاه مرحوم حائری
مفروض بودن شرطیت امام در روایت
پاورقی
منابع

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


خلاصه جلسه گذشته
در جلسه کذشته، دلیل هفتم در شرطیت امام معصوم (ع) در نماز جمعه بیان شد، این دلیل شامل روایت فضل بن شاذان[1] از امام رضا (ع) در علل الشرایع می‌شود، مرحوم خویی این روایت را ناظر به توصیف عرفی ماهیت نماز جمعه می‌داند، نه بیان شرط شرعی؛ به‌نظر او امورى مانند طرح مسائل عمومی، موعظه و بیان اخبار جامعه از اقتضائات طبیعی این اجتماع و مورد انتظار عرف‌اند، نه شروط معتبر شرعی. بنابراین ویژگی‌هایی چون فقاهت یا برتری علمیِ خطیب، هرچند مطلوب و شایسته‌اند، اما سبب شرطیت امام معصوم در نماز جمعه نمی‌شود.

ارزیابی اشکال مرحوم محقق خویی
پس از بیان استظهار مرحوم خویی و اشکالات ایشان به استدلال بر شرطیت امام معصوم (ع) در نماز جمعه، در قالب نکات زیر به ارزیابی نظر ایشان می‌پردازیم.

1. پذیرش کبروی وجود روایاتی مشتمل بر نکات عرفی
در ارزیابی روایات باید توجه کرد که ائمه(ع) همیشه در مقام تشریع سخن نمی‌گویند، بلکه گاهی به‌عنوان یکی از اهل زبان، تنها معنای لغوی یا کاربرد عرفی الفاظ را توضیح می‌دهند و مقصود آنان بیان حکم شرعی نیست. در برخی موارد نیز نکات عرفی را بیان می‌کنند، بدون آنکه قصد داشته باشند شرط یا حکم شرعی جدیدی را جعل کنند. بنابراین اصل این‌که ائمه(ع) در بعضی روایات شرایط یا احکام عرفی را یادآور می‌شوند، قابل قبول است؛ اما اینکه این مبنا در محل بحث جاری باشد، نیازمند بررسی دقیق است.

2. ظهور روایت در تبیین شرط شرعی نه یک امر عرفی
نخستین اشکال بر سخن مرحوم خویی این است که نماز جمعه ماهیت عرفی ندارد، بلکه از احکام تأسیسیِ شریعت است و عرف اساساً تأثیری در شکل‌گیری آن ندارد. نمی‌توان پذیرفت که اصل وجوب آن شرعی باشد اما جزئیاتش را عرف تعیین کند؛ زیرا عرف نه صلاحیت چنین کاری را دارد و نه چنین اختیاری برای او ثابت است. افزون بر این، آغاز روایت با پرسش از چرایی دو رکعت بودن نماز جمعه با امام، و چهار رکعت بودن نماز ظهر در صورت نبود امام، به‌روشنی نشان می‌دهد که موضوع روایت در قلمرو تشریع قرار دارد؛ امری که عرف نمی‌تواند منشأ تبیین آن باشد و بیان آن تنها بر عهده شارع است.

با آن‌که اصل کلیِ امکان بیان امور عرفی در برخی روایات قابل پذیرش است، سیاق این روایت ـ در صدر و ذیل ـ کاملاً بر آن دلالت دارد که امام(ع) در مقام بیان حکمتِ یک حکم شرعی قرار گرفته است. پرسش از علت تفاوت میان نماز دو رکعتیِ همراه با امام و نماز چهار رکعتیِ بدون امام، پرسشی است که تنها با تحلیل حکمت‌های تشریع قابل پاسخ است، نه با ارجاع به عرف. بر همین اساس، ظهور روایت در این جهت شکل می‌گیرد که امام(ع) در مقام تبیین فلسفه و حکمت حکم شرعی نماز جمعه سخن گفته است.

3. عدم تنافی شرعی بودن شرط و فهم آن توسط عرف
اشکال دوم ناظر به این نکته است که در نظر مرحوم خویی گویا میان «شرط شرعی بودن» و «قابل فهم بودن برای عرف» نوعی تنافی تصور شده است؛ در حالی‌که بسیاری از شروط شرعی با ارتکاز عرفی هماهنگ است. به‌عنوان نمونه، در حکم سرقت، شارع شرط «حرز» را مطرح می‌کند و عرف نیز همین را می‌پذیرد؛ زیرا اگر کسی مال خود را بدون حفاظت رها کند و دزد آن را ببرد، عرف مسئولیت را متوجه صاحب مال می‌داند و مستحق اجرای حد نمی‌بیند. این هماهنگی میان حکم شرعی و ارتکاز عرفی سبب نمی‌شود که حکم، «عرفی» تلقی شود، بلکه شارع شرطی را که عرف نیز آن را درک می‌کند، تشریع می‌کند.

4. اصل در شرعی بودن شرط در روایات
نکته سوم آن است که اگر در روایتی تردید کنیم که امام(ع) سخن را به‌عنوان شارع بیان کرده یا صرفاً گزارشی از فهم عرفی ارائه داده است، و هیچ قرینه‌ای بر تعیین یکی از دو جهت در اختیار نداشته باشیم، اصل اقتضا می‌کند که روایت بر بیان شارع حمل شود. بنابراین، این دو نکته مجموعاً نشان می‌دهد که استدلال مرحوم خویی در این‌که روایت ناظر به شرط عرفی است، از جهت مبنا و از جهت ظهور روایی با اشکال روبه‌رو است.

دیدگاه مرحوم حائری درباره دلالت روایت
مرحوم حائری بر این باور است که روایت فضل بن شاذان در مقام بیان حکم شرعی قرار دارد، اما مطالب مطرح‌شده در آن ناظر به «حکمت» حکم است، نه «علت» آن. تفاوت میان علت و حکمت در این است که علت، موجب ثبوت و انتفای حکم می‌شود، در حالی‌که حکمت تنها جهتِ مصلحت حکم را توضیح می‌دهد و نبودِ آن موجب سقوط حکم نمی‌شود. بر همین اساس، اوصافِ بیان‌شده در روایت ـ مانند علم، فقاهت و فضیلت امام جمعه ـ از باب حکمت تلقی می‌شود و نه شرط الزام‌آور. از نگاه ایشان، در فرضی که امامِ جمعه فاقد این ویژگی‌ها باشد و صرفاً عدالت را دارا باشد، اصلِ انعقاد نماز جمعه مخدوش نمی‌شود.

نتیجه حکمت بودن اقامه نماز جمعه توسط فرد فقیه، عالم و فاضل
1. عدم الزام شرعی اقامه نماز جمعه بوسیله امام (ع): در تحلیل سخن حائری دو نکته نیازمند تفکیک است. نخست آن‌که وی از حکمت بودن اوصاف نتیجه می‌گیرد که اقامه نماز جمعه توسط امام، صرفاً جنبه اولویت دارد، در حالی‌که چنین ملازمه‌ای وجود ندارد؛ زیرا اولویت‌داشتن یک فعل، امری مستقل از حکمت یا علت بودن آن است. با تفکیک این دو جهت، می‌توان گفت: روایت دلالت می‌کند که اقامه نماز جمعه توسط امیر یا شخص مطّلع بر احوال جامعه، بر اقامه آن توسط یک فرد عادی ترجیح دارد، اما این ترجیح به معنای لزوم نیست.
2. تعدد مطلوب در صلاه جمعه و اقامه آن بوسیله امام (ع): نکته دوم آن‌که حائری با طرح «تعدد مطلوب» نتیجه می‌گیرد که یک مطلوب، اصلِ اقامه نماز جمعه است و مطلوب دیگر، اقامه آن توسط امام. این تحلیل نیز با مدعیانِ شرطیت سازگار نیست؛ زیرا ادعای آنان مبتنی بر وحدت مطلوب و توقف اصلِ تشریع نماز جمعه بر حضور امام است.

وی در پایان به اشکال دیگری اشاره می‌کند و آن اینکه اگر شرط‌هایی مانند آگاهی گسترده از امور مسلمانان، اطلاع از رخدادهای مناطق مختلف و برخورداری از موقعیت حکومتی، «علتِ واقعیِ» صحت نماز جمعه باشد، نتیجه‌اش آن خواهد شد که حتی امام صادق‌(ع) ـ نعوذبالله ـ صلاحیت اقامه نماز جمعه را نداشته باشد؛ زیرا آن حضرت به حسب اسباب عادی به اخبار و اوضاع همه شهرها و سرزمین‌ها دسترسی نداشته و حاکم سیاسی نیز نبوده‌اند. روشن است که التزام به چنین نتیجه‌ای با مبانی مسلم شیعه سازگار نیست، و همین امر نشان می‌دهد که اوصاف مطرح‌شده در روایت، «علتِ الزام‌آور» برای صحت نماز جمعه نیستند، بلکه در حد «حکمت» و بیان مصلحت ترجیحی قابل فهم‌اند.[2]

ارزیابی دیدگاه مرحوم حائری
 مفروض بودن شرطیت امام در روایت

نکته اصلی این است که روایت، شرطیت امام در اقامه نماز جمعه را مفروض می‌گیرد. سائل بر همین مبنا از امام‌(ع) پرسش می‌کند که «حکمت» این شرط چیست. در پاسخ نیز امام‌(ع) علتِ تکوینیِ حکم را بیان نمی‌کند، بلکه حکمت آن را توضیح می‌دهد. این بیان به معنای سقوط شرطیت نیست؛ زیرا شرطیت امام در لسان روایت امری مفروض و لزومی است، هرچند حکمت آن در برخی موارد موجود باشد و در برخی موارد تحقق نیابد. بنابراین، حتی در فرض فقدان حکمت، اصلِ شرطیت تغییر نمی‌کند و از روایت تنها چراییِ حکم فهمیده می‌شود نه تغییر حکم.

ساختار سؤال ـ یعنی « فَلِمَ صَارَتْ صَلاَةُ اَلْجُمُعَةِ‌ إِذَا كَانَتْ مَعَ اَلْإِمَامِ رَكْعَتَيْنِ وَ إِذَا كَانَتْ بِغَيْرِ إِمَامٍ رَكْعَتَيْنِ وَ رَكْعَتَيْنِ» ـ ناظر به تحقق خارجی حکم است و روشن می‌سازد که شرطیت امام برای صحت نماز جمعه از پیش، مفروض بوده است. اگر سائل فرض می‌کرد غیر امام نیز می‌تواند نماز جمعه را اقامه کند، حکمت بودن بیان اوصاف امام می توانست ناظر به فرض وجود غیر امام معصوم نیز باشد، اما سوال راوی نشان می‌دهد که در ذهن دو طرف سؤال و جواب، عدم حضور امام به سقوط اصلِ نماز جمعه می‌انجامد. در نتیجه، روایت نه در مقام علت شرطیت امام، بلکه در مقام بیان حکمت دو رکعتی بودن نماز جمعه قرار گرفته است.[3]

وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ

پاورقی
[1] فَإِنْ قَالَ فَلِمَ صَارَتْ صَلاَةُ اَلْجُمُعَةِ‌ إِذَا كَانَتْ مَعَ اَلْإِمَامِ رَكْعَتَيْنِ وَ إِذَا كَانَتْ بِغَيْرِ إِمَامٍ رَكْعَتَيْنِ وَ رَكْعَتَيْنِ قِيلَ لِعِلَلٍ شَتَّى مِنْهَا أَنَّ اَلنَّاسَ يَتَخَطَّوْنَ إِلَى اَلْجُمُعَةِ مِنْ بُعْدٍ فَأَحَبَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْهُمْ لِمَوْضِعِ اَلتَّعَبِ اَلَّذِي صَارُوا إِلَيْهِ وَ مِنْهَا أَنَّ اَلْإِمَامَ يَحْبِسُهُمْ لِلْخُطْبَةِ وَ هُمْ مُنْتَظِرُونَ لِلصَّلاَةِ وَ مَنِ اِنْتَظَرَ اَلصَّلاَةَ فَهُوَ فِي صَلاَةٍ فِي حُكْمِ اَلتَّمَامِ وَ مِنْهَا أَنَّ اَلصَّلاَةَ مَعَ اَلْإِمَامِ أَتَمُّ وَ أَكْمَلُ لِعِلْمِهِ وَ فِقْهِهِ وَ عَدْلِهِ وَ فَضْلِهِ وَ مِنْهَا أَنَّ اَلْجُمُعَةَ‌ عِيدٌ وَ صَلاَةَ اَلْعِيدِ رَكْعَتَانِ وَ لَمْ تُقَصَّرْ لِمَكَانِ اَلْخُطْبَتَيْنِ فَإِنْ قَالَ فَلِمَ جُعِلَتِ اَلْخُطْبَةُ قِيلَ لِأَن اَلْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عَامٌّ فَأَرَادَ أَنْ يَكُونَ لِلْإِمَامِ‌ سَبَباً لِمَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغِيبِهِمْ فِي اَلطَّاعَةِ وَ تَرْهِيبِهِمْ عَنِ اَلْمَعْصِيَةِ وَ تَوْقِيفِهِمْ عَلَى مَا أَرَادَ مِنْ مَصْلَحَةِ دِينِهِمْ وَ دُنْيَاهُمْ وَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِ مِنَ اَلْأَوْقَاتِ وَ مِنَ اَلْأَحْوَالِ اَلَّتِي لَهُمْ فِيهَا اَلْمَضَرَّةُ وَ اَلْمَنْفَعَةُ فَإِنْ قَالَ فَلِمَ جُعِلَتْ خُطْبَتَيْنِ قِيلَ لِأَنْ تَكُونَ وَاحِدَةٌ لِلثَّنَاءِ وَ اَلتَّحْمِيدِ وَ اَلتَّقْدِيسِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلْأُخْرَى لِلْحَوَائِجِ وَ اَلْإِعْذَارِ وَ اَلْإِنْذَارِ وَ اَلدُّعَاءِ وَ مَا يُرِيدُ أَنْ يُعَلِّمَهُمْ مِنْ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ بِمَا فِيهِ اَلصَّلاَحُ وَ اَلْفَسَادُ. (‏عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 2، ص 111.)
[2] « و أمّا السّابع ففيه: أنّ‌ المنساق من الخبر الشريف أنّه بصدد بيان الحكم و المصالح، بالنّسبة إلى الحكم الشرعيّ‌ الأوّليّ‌، و أنّه لو أتى بصلاة الجمعة على النحو المجعول من قبل اللّه تعالى، لكانت واجدة للمصالح المذكورة فيه، و يكفي في ذلك أولويّة الإمام أو المنصوب لذلك، و لو بنحو تعدّد المطلوب الإلزاميّ‌ أو على نحو الاستحباب. كيف‌؟ و لو كانت المذكورات فيه عللا و كان وجوب صلاة الجمعة و باقي أحكامها دائرا مدار ما ذكر من العلل - بحيث كانت كسائر العلل المنصوصة معمّمة و مخصّصة - لكان اللازم على من يحضر الجمعة من قريب الجامع، ضمّ‌ ركعتين أخريين لعدم تحملّه التّعب، و كذا من لم يدرك الخطبة لعدم حبسه الإمام، و عدم انتظاره الصّلاة. فتأمّل. و كان مقتضى ذلك أيضا عدم صلاحيّة مثل الصّادق عليه السّلام - و العياذ باللّه تعالى - لإقامة الجمعة، حيث إنّه لم يكن أميرا و لم يكن له اطّلاع، بحسب الأسباب العادية بما ورد على المسلمين من الآفاق حتّى يخبرهم بذلك.» (‏صلاة الجمعة (حائری)، ص 103.)
[3] به عبارتی دیگر استدلال به روایت بر شرطیت امام معصوم اینگونه استفاده می شود که از سوال راوی این برداشت می شود که شرطیت امام معصوم در صحت نماز در نزد امام و راوی ثابت شده بوده است و راوی از حکمت دو رکعتی بودن نماز جمعه پرسیده است، امام (ع) نیز در پاسخ به خصوصیاتی اشاره می کند که بر امام معصوم تطبیق دارد.

منابع
ابن‌بابویه، محمد بن علی، عيون أخبار الرضا عليه السلام، تهران، جهان، بی‌تا.
حائری، مرتضی، صلاة الجمعة (حائری)، قم - ایران، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، 1418.

۷۹ بازدید

نظر شما

کد امنیتی
مطالب بیشتر...
دانلود صوت جلسه
به توسعه ی کلیدواژه های دروس کمک کنید

برای این درس کلیدواژه پیشنهاد بدهید
چکیده نکات

خلاصه جلسه گذشته
ارزیابی اشکال مرحوم محقق خویی
1. پذیرش کبروی وجود روایاتی مشتمل بر نکات عرفی
2. ظهور روایت در تبیین شرط شرعی نه یک امر عرفی
3. عدم تنافی شرعی بودن شرط و فهم آن توسط عرف
4. اصل در شرعی بودن شرط در روایات
دیدگاه مرحوم حائری درباره دلالت روایت
نتیجه حکمت بودن اقامه نماز جمعه توسط فرد فقیه، عالم و فاضل
ارزیابی دیدگاه مرحوم حائری
مفروض بودن شرطیت امام در روایت
پاورقی
منابع