كتاب الحج
جلسه 70- در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۹۸
چکیده نکات
خلاصه بحث گذشته
مسئله بیست و پنجم تحریر الوسیله
فرض اول
فرض دوم
فرض سوم
دیدگاه سید یزدی(قدس سره) در مسئله
دیدگاه مرحوم حکیم
دیدگاه محقق خویی(قدس سره)
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
همانگونه که در جلسه گذشته اشاره شد برخی قول چهارمی را از کلام المرتقی استفاده کردند که گفتیم به نظر ما این همان قول سوم است و برای این قول چهارم سه وجه ذکر کردند. ما وجه اول (که عمده این سه وجه بود) را بررسی کردیم و دو تا اشکال به آن وارد کردیم و دیگر نیازی به این که وجه دوم و سوم بخوانیم نیست، خود شما مراجعه بفرمائید و این بحث را دنبال کنید. نظر ما این شد که ادله قول میرزای قمی را اقتضا میکند، اما احتیاط همین قول مرحوم سید است. در ادامه وارد مسئله بیست و پنج میشویم.مسئله بیست و پنجم تحریر الوسیله
در مسئله بیست و پنجم امام خمینی(قدس سره) میفرماید: «لو اعتقد أنه غیر مستطیع فحجّ ندباً»؛ یک کسی فکر میکند که استطاعت ندارد و مستطیع نیست و به قصد حج استحبابی یک حجی انجام میدهد، اینجا سه فرض را مرحوم امام در این مسئله مطرح کرده است:
فرض اول
فرض اول این است که اگر این از باب اشتباه در تطبیق باشد، «أجزء عن حجة الاسلام»، اشتباه در تطبیق یعنی این شخص میگوید: من امسال که حج میروم به قصد امتثال آن امری که متوجه به من هست حج میروم، منتهی این خیال میکند که امر متوجه به او امر استحبابی است؛ یعنی شارع به او گفته که یک حج مستحبی انجام بده. پس وقتی مسئله اشتباه در تطبیق را مطرح میکنیم مستحب بودن، اشتباهی است که در نیّت خودش آورده و میگوید: من به قصد امتثال آن امرِ متوجه به خودم میخواهم بروم و خیال میکرده امر متوجه به او امر استحبابی است، لذا گفته به نیّت حج استحبابی میروم، لذا این از باب خطای در تطبیق میشود.جای تعجّب است که مرحوم امام در متن میفرماید: «فإن امکن فیه الاشتباه فی التطبیق صحّ»، اما بعد میفرماید: «لکن حصوله مع العلم و الالتفات مشکلٌ»[1]؛ حصول اشتباه در تطبیق در فرضی که علم دارد به این که مستطیع نیست ولو علمش جهل مرکب است (یعنی میگوید: من یقین دارم مستطیع نیستم و بگوئیم این از باب اشتباه در تطبیق است) مشکل است.
به نظر ما هیچ مشکلی در اینجا نیست؛ زیرا این شخص فکر میکرده امر متوجه به او امر استحبابی است و نیّت امر استحبابی را کرده، در حالی که اگر میدانست امر متوجه به او امر وجوبی است همان امر وجوبی را نیّت میکرد، شاخصه اشتباه در تطبیق همین است که اگر به او بگویند: آن امری که متوجه توست امر وجوبی است، میگوید همان را نیّت میکردم، من میخواستم امر خدا را امتثال کنم، خیال کردم امر متوجه به من امر استحبابی است و من نیّت امر استحبابی را کردم.
فرض دوم
1. یک بحث این است که آیا این مجزی از حجة الاسلام است؟ امام(قدس سره) فتوا میدهند که این مجزی از حجة الاسلام نیست.
2. مطلب دوم این که حال که مجزی از حجة الاسلام نیست، این حجّش صحیح است یا نه؟ میفرمایند: «و فی صحة حجه تأملٌ» که وجه این را باید عرض کنیم.
بعد میفرماید: «و کذا لو علم باستطاعته ثم غفل عنها»؛ اگر کسی عالم به استطاعت باشد بعد غافل از او بشود. این «و کذا» به صدر مسئله میخورد؛ یعنی یک: صدر مسئله که «اعتقد أنه غیر مستطیعٍ فحج ندباً»، این دو صورت را برایش گفته، یکی اشتباه در تطبیق و یکی مسئله تقیید. دو: «علم باستطاعته ثم غفل بعد الغفله حج ندباً» اینجا هم این دو صورت را دارد یا اشتباه در تطبیق است یا مسئله تقیید است، که با هم چهار صورت میشود.
فرض سوم
پس در این مواردی که کسی واقعاً مستطیع است، اما جهل مرکب دارد به این که مستطیع نیست، یا میدانسته مستطیع است یادش رفته، یا یادش هست اما خیال میکند فوری نیست، در دو مقام باید بحث کرد:
1. یک بحث این است که چنین حجی که به عنوان حج مستحبی انجام داده آیا مجزی از حجة الاسلام است یا خیر؟
2. اگر مجزی نباشد به عنوان یک حج ندبی آیا صحیح است یا نه؟
دیدگاه سید یزدی(قدس سره) در مسئله
بعد در فرض دوم میفرماید: «و إن قصد امر الندبی علی وجه التقیید لم یجزء عنها»؛ از حجة الاسلام مجزی نیست. در اینجا فقط مرحوم سید عبدالهادی شیرازی در حاشیه عروه فرموده: «الاجزاء فی هذه الصورة و نظائرها لا یخلو عن قوةٍ»[4]، حالا وجهش را عرض میکنیم که لازم نبود این قید را بیاورد و آوردن و نیاوردنش علی السویه است، لذا ضرری وارد نمیکند.
کسانی که میگویند مجزی نیست یک دعوای دومی دارند که این حجش صحیح است یا نه؟ مرحوم سید میگوید: «و إن کان حجّه صحیحاً»، مرحوم آقاضیاء، مرحوم بروجردی، مرحوم امام در حاشیه عروه (در اینجایی که در فرض تقیید است) گفتهاند: در صحّت این حج اشکال است.
دیدگاه مرحوم حکیم
بعد ایشان میفرماید: جایی که کسی با یک فعلی قصد غیر مأمور به را دارد، مثلاً یک کسی از شما پول میخواهد، شما اگر یک پولی را به عنوان هدیه میخواهید به او بدهید، نه به عنوان ادای دین، آیا میتوانیم بعداً بگوئیم اینجا اشتباه در تطبیق است؟ اینجا مسلم اشتباه در تطبیق نیست. پس وقتی شما آن فعلی را که انجام میدهید، قصد غیر مأمور به را دارید و با این فعل قصد ادای دین ندارید، بلکه میخواهید به او هدیه کنید، در اینجا اصلاً بحث اجزاء معنا ندارد.
بعد در پایان میفرماید: اشتباه در تطبیق در جایی است که هم نسبت به امر و هم نسبت به مأمورٌ به اشتباه داشته باشد؛ یعنی فکر کنید این مأمور به شماست. مثلاً در هدیه دادن یک پولی را میدهید، اگر میدانستید به این بدهکار هستید و به عنوان هدیه نمیدادید، اشتباهاً به عنوان الهدیه به او دادید، میگوئید اینجا اشتباه در تطبیق شده و با همین، ادای دینش تمام میشود، اما در جایی که میدانید دین دارید اما میگوئید من این پول را به عنوان دین نمیخواهم به این شخص گیرنده بدهم، میخواهم به عنوان هدیه به او بدهم، اینجا اشتباه در تطبیق معنا ندارد.
خلاصه آن که، مرحوم حکیم میگوید: اشتباه در تطبیق دو خصوصیت دارد:
1. آن امرِ متوجه به خودش را اشتباه کند؛ یعنی خیال کرده امر متوجه به خودش امر استحبابی است در حالی که امر وجوبی بوده است.
2. با آن فعل هم قصد مأمورٌبه کرده باشد، اما فکر کرده مأمور بهش استحبابی است، ولی اگر در یک جایی قصد غیر مأمور به شده باشد، اینجا مسئله اشتباه در تطبیق معنا ندارد.
دیدگاه محقق خویی(قدس سره)
ایشان میفرماید: «الظاهر هو الإجزاء مطلقا»؛ در اینجا ما باید مطلقا بگوییم مُجزی است؛ یعنی حتی در جایی که به عنوان تقیید قید کرده که به عنوان حج استحبابی من میخواهم به جا بیاورم، باید قائل به اجزاء شویم (که نظیرش را مرحوم سید عبدالهادی در حاشیه عروه قائل شد و ایشان متفرد در این قول نیست)؛ زیرا تقیید در امور کلیهای است که انواع و اصنافی دارد، مثلاً مثل نماز که انواعی دارد یک نوعش نافله است، یک نوعش نماز یومیه است.
بنابراین اینها را که اقسام و انواعی دارد میتوانید تقیید زده و بگوئید: من این دو رکعت را به نیّت نافله میخوانم، این دو رکعت را به نیّت نماز واجب میخوانم، «اما الامر الخارجی الجزئی الذی لا یقبل التقسیم فلا یتصور فیه التقیید»؛ اما یک امر خارجی و یک موضوع خارجی معیّن، این دیگر قابلیت تقسیم ندارد و وقتی قابلیت تقسیم ندارد تقیید در آن تصویر نمیشود.
ایشان نظیر آورده و میفرماید: در آنجایی که کسی اقتدا میکند به کسی که مثلاً خودش میگوید: امام جماعت زید است؛ یعنی میگوید: اقتدا میکنم به امام جماعتی که به نام زید است و بعد معلوم میشود این عمرو بوده، در اینجا تقیید درست نیست؛ چون یک امر جزئی خارجی است و اقتدای به این شخص معین قابلیت تقسیم ندارد؛ یعنی نمیتوانیم بگوئیم این قابلیت دارد به عنوان أنه زید، قابلیت دارد به عنوان أنه عمرو و اقتدا به عنوان أنه زیدٌ این قید غلط است؛ چون این اقتدا یک فعل معین خارجی است و فعل معین خارجی قابلیت تقیید و تقسیم ندارد. بعد عین همین مطلب را در ما نحن فیه میآورند.[6]
و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین.
[1] ـ «لو اعتقد أنه عير مستطيع فحج ندبا فإن أمكن فيه الاشتباه في التطبيق صح و أجزأ عن حجة الإسلام لكن حصوله مع العلم و الالتفات بالحكم و الموضوع مشكل، و إن قصد الأمر الندبي على وجه التقييد لم يجز عنه، و في صحة حجه تأمل، و كذا لو علم باستطاعته ثم غفل عنها، و لو تخيل عدم فوريته فقصد الندب لا يجزي، و في صحته تأمل.» تحرير الوسيلة؛ ج1، ص376، مسئله25.
[2] ـ « إذا اعتقد أنه غير مستطيع فحج ندبا فإن قصد امتثال الأمر المتعلق به فعلا و تخيل أنه الأمر الندبي أجزأ عن حجة الإسلام لأنه حينئذ من باب الاشتباه في التطبيق و إن قصد الأمر الندبي على وجه التقييد لم يجز عنها و إن كان حجه صحيحا و كذا الحال إذا علم باستطاعته ثمَّ غفل عن ذلك و أما لو علم بذلك و تخيل عدم فوريتها فقصد الأمر الندبي فلا يجزي لأنه يرجع إلى التقييد.» العروة الوثقى (المحشى)، ج4، ص: 388-389، مسئله 26.
[3] ـ همان، ص388.
[4] ـ همان.
[5] ـ «لا يخفى أن الاشكال في أمثال هذا المورد ليس في مجرد قصد الأمر الندبي مع أن المتوجه اليه قصد الأمر الوجوبي، بل في قصد غير المأمور به، فكيف يجزي عن المأمور به، بناء على ما يأتي: من أن الحج الإسلامي غير الحج الندبي؟ و حينئذ لا مجال للحكم بالأجزاء، إلا إذا كان الاشتباه في التطبيق بالنسبة إلى الأمر و المأمور به معاً. و قد تقدم في المسألة التاسعة، ما له نفع في المقام. يأتي الإشكال في صحة الحج من المستطيع إذا كان نائباً عن غيره أو متطوعاً عن نفسه. إلا أن يختص بغير المقام، كما سيأتي. يعني: فحج ندباً.» مستمسك العروة الوثقى؛ ج10، ص: 112.
[5] ـ «الظاهر هو الإجزاء مطلقاً و ليس المقام من موارد التقييد، و إنما هو من موارد التخلّف في الداعي، و ذلك لأن التقييد إنما يتصور في الأُمور الكلية التي لها سعة و قابلة للتقسيم إلى الأنواع و الأصناف، كالصلاة حيث إنّ لها أنواعاً و أصنافاً، كصلاة الفجر و نافلتها و نحو ذلك من الأقسام، و أمّا الأمر الخارجي الجزئي الذي لا يقبل التقسيم فلا يتصوّر فيه التقييد. نظير ذلك ما ذكروه من التفصيل في باب الائتمام بزيد فبان أنه عمرو، و قلنا هناك أنّ ذلك غير قابل للتقييد، لأن الائتمام قد تعلق بهذا الشخص المعين و هذا غير قابل للتقسيم، و لا سعة فيه حتى يتصوّر فيه التقييد و التضيق، و هكذا الأمر في المقام، فإنّ الأمر بالحج المتوجه إليه في هذه السنة أمر شخصي ثابت في ذمته و ليس فيه سعة حتى يتضيق و يتقيد، و الثابت في ذمته ليس إلّا حجّة الإسلام و قد أتى بها، فإن حجّ الإسلام ليس إلّا صدور هذه الأعمال من البالغ الحر المستطيع الواجد لجميع الشرائط و المفروض حصولها، فالصادر منه هو حجّة الإسلام و إن كان جاهلًا به.» موسوعة الإمام الخوئي؛ ج26، ص: 109-110.
- مسئله بیست و پنجم تحریر الوسیله بحث حج
- اشتباه در تطبیق
- انجام حج ندبی به جای وجوبی
- انجام حج واجب به نیت استحباب
- نظر سید یزدی در انجام حج واجب به نیت استحباب
- دیدگاه مرحوم حکیم در انجام حج واجب به نیت استحباب
- خصوصیات اشتباه در تطبیق
- دیدگاه محقق خویی در انجام حج واجب به نیت استحباب
- دیدگاه محقق شیرازی در انجام حج واجب به نیت استحباب
برچسب ها:
به توسعه ی کلیدواژه های دروس کمک کنید
چکیده نکات
خلاصه بحث گذشته
مسئله بیست و پنجم تحریر الوسیله
فرض اول
فرض دوم
فرض سوم
دیدگاه سید یزدی(قدس سره) در مسئله
دیدگاه مرحوم حکیم
دیدگاه محقق خویی(قدس سره)
نظر شما