کتاب البیع
جلسه 48- در تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۸۶
چکیده نکات
مناقشه استاد معظم در فرمایش امام (ره) در بحث شک در سببیت اشاره
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
شک در سببيت «اشاره»
نتيجه مباحث گذشته اين شد که بر حسب قاعده اولى؛ «اشاره» يكى از اسباب عقلائيهاى است كه بيع و ساير معاملات با او واقع میشود. حالا اگر شك كنيم كه آيا سببيت دارد يا نه؟ عرض كرديم كه اينجا بايد «أصالة الفساد» جارى كنيم، گرچه أصالة الفساد، محكوم اطلاقات و عمومات است. اما اين نكته بايد مورد توجه قرار گيرد كه اين محكوم بودن -كه ميگوييم أصالة الفساد، محكوم اطلاقات و عمومات است- روى فرضى است كه ما اطلاقات و عمومات را ناظر به اسباب بدانيم و بگوييم اين اطلاقات و عمومات، همهي اسباب را شامل میشود.اما اگر كسى قائل شد -كما اينكه ما هم همين را پذيرفتيم- كه اين اطلاقات و عمومات؛ ناظر به اسباب نيست، يعني «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ» ناظر به آن بيع مسببى است، «تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ» ناظر به آن تجارت مسببى است، آنگاه وقتى شك میكنيم که با يك سببى معامله واقع میشود يا واقع نمیشود؟ در اينجا أصالة الفساد جريان دارد و دليلى كه بخواهد اين أصالة الفساد را از بين ببرد نداريم.
شک در اشتراط امر خارجي در سببيت اشاره
نكته ديگر اين است كه اجمالاً میدانيم که «اشاره» از اسباب است، اما اگر شك كنيم كه سببيت او شرطى دارد يا نه؟ مثلاً شك كنيم كه اشارهاى كه از اسباب است، مشروط به عجز از تكلم است. تا بحال كه اثبات كرديم اشاره يكى از اسباب است، كارى نداشتيم كه اشاره، از قادر صادر شود يا از عاجز، حالا اگر كسى شك كرد كه آيا مشروط به عجز از تكلم است يا نه؟ يا شك كنيم كه مثلاً مشروط به عجز از كتابت است يا نه؟ در اينجا شك بر میگردد به شك در سببيت؛ يعنى در جايى که كسى قادر است ما نمیدانيم سببيت دارد يا نه؟ جايى كه كسى قادر بر كتابت است نمیدانيم سببيت دارد يا نه؟ موارد شك در سببيت؛ مجراى أصالة البرائة نيست.نمىتوانيم بگوييم اصل اشاره سببيت دارد، شك میكنيم آيا اين امر در او شرط است يا نه، كما اينكه در ساير موارد دوران بين اقل و اكثر مشهور میگويند نسبت به اكثر، أصالة البرائة جارى میكنند، بياييم در اينجا بگوييم اصل اشاره سببيت دارد، اين میشود اقل، آيا زايد بر اين، شرطش اين است كه بايد عاجز از كتابت يا تلفظ باشد؟ بگوييم اين هم میشود اكثر، در دوران بين اقل و اكثر بايد نسبت به اكثر برائت جارى كنيم.
جواب اين است كه برائت در جايى جريان پيدا میكند كه شك ما در اسباب و در سبب و مسبب نباشد، جايى كه شك ما از قبيل شك در سبب و مسبب است، آن مورد از مصاديق شك در محصّل میشود و اگر شك در محصّل شد اينجا نوبت به أصالة البرائة نمیرسد بلکه مجراى براى اشتغال و احتياط است.
فرمايش محقّق ايرواني(ره)
محقق ايروانى(ره) در حاشيه مكاسب گويا میخواهند بفرمايند مانعى ندارد كه در اسباب شرعيه، أصالة البرائة جارى كنيم و با جريان اصالة البرائة، شك از مسبب رفع میشود. زيرا بالاخره اينجا يك سببى آمده، شرط او؛ يعنى چيزى كه احتمال شرطيتش را میدهيم بنام عجز از تكلم، نيامده است، اگر ما شك میكنيم كه آيا مسبب محقق است يا محقق نيست، اين ناشى از اين میشود كه آيا اين سبب، سببيت دارد يا ندارد؟ ما نسبت به اين زايد، از حديث رفع استفاده میكنيم. الان شک کرديم که اين قيد زايد و اين شرط زايد، دخالت دارد يا ندارد؟ «رفع ما لا يعلمون» جريان پيدا ميكند. حديث رفع، آن شرط يا آن قيدى كه ما در اعتبار او شک میكنيم را رفع میكند. بعد از اينكه حديث رفع آن را برداشت، نتيجه مى گيريم كه اين سببيت دارد.
اشکال بر محقق ايرواني(ره)
آنگاه محقق ايروانى(ره) میفرمايد اکنون ممکن است كسى بگويد بالاخره وقتى اين سبب بدون اين شرط محقق شد، اشاره در حالى محقق شد كه اين شخص، قادر بر تلفظ است و شرط را ندارد، شرطى كه الان شك داريم اين شرط دخالت دارد يا دخالت ندارد، در اينجا استصحاب وجود دارد؛ استصحاب عدم نقل و انتقال وجود دارد. ما شك میكنيم که با اين اشاره، نقل و انتقال واقع شده است يا نشده است؟ استصحاب عدم نقل و انتقال و بقاى مال بر ملك مالك قبلى را جاري ميکنيم.شما مگر نمیگوييد كه در دوران بين استصحاب و برائت، استصحاب مقدم است، -هر جا بين برائت و استصحاب يك تعارضى شود، استصحاب مقدم است-، مستشكل به ايروانى(ره) میگويد شما میگوييد ما يك اشاره داريم و يك چيزى كه در شرطيت و عدم شرطيتش شک داريم، میآييد در اين مشكوك، حديث رفع يا أصالة البرائة را جارى ميكنيد، در حالى كه با اين اشاره، ما شك میكنيم نقل و انتقال واقع شد يا واقع نشد، استصحاب عدم نقل و انتقال جاري میكنيم، و استصحاب بر برائت مقدم است.
جواب محقق ايرواني(ره) از اشکال
ايشان در جواب فرموده است اين كه گفتهاند استصحاب بر برائت مقدم است، در جايى است كه مورد اينها سبب و مسبب نباشد. اگر شما در جايى شك در سبب داريد و قهراً شك در مسبب داريد، و لو در مسبب استصحاب جارى شود، در سبب برائت جارى ميشود. اما در اينجا استصحاب بر برائت مقدم نمیشود، يعنى اينجا ما يك قاعده ديگرى داريم كه در شك در سبب و مسبب، «الاصل الجارى فى السبب، مقدمٌ على الاصل الجارى فى المسبب» ؛ اصل جارى در سبب، بر اصل جارى در مسبب مقدم است، و لو اينكه اصل جارى در سبب برائت باشد و اصل جارى در مسبب استصحاب باشد.بعبارة أخرى؛ تقدم استصحاب بر برائت درجايى است كه مسأله سبب و مسبب در كار نباشد، و الا اگر مسأله سبب و مسبب در كار بود، آنجا ما اصل جارى در سبب را بر اصل جارى در مسبب مقدم میكنيم.
خلاصه؛ محقق ايروانى(قدس سره) میفرمايد در جايى كه ما فى الجمله میدانيم اشاره سببيت دارد، اما نمیدانيم سببيتش مطلق است و يا سببيت تامه دارد و يا سببيتش مشروط به عجز از تلفظ است، نسبت به اين شرط، أصالة البرائة جارى میكنيم، يا نسبت به اين شرط، حديث رفع را جارى میكنيم و ديگر مجالى براى استصحاب نيست. نتيجه اين است در همين دوران بين اقل و اكثر هم ايشان برائت جارى میكند، و لو مسأله از باب سبب و مسبب است، اما نتيجه هم میگيرند كه اين «اشاره» و لو اين كه شرط هم نباشد، سببيت دارد.
نقد امام(قده) بر فرمايش محقق ايرواني(ره)
امام(رض) اين كلام محقق ايروانى را مورد اشكال قرار دادهاند (كتاب البيع، ص308) و فرمودهاند: «انّ إثبات ترتّب المسبّب على السبب، موقوف على إثبات أنّ الأقلّ تمام السبب و السبب التامّ، و مع احتماله و الشكّ في نقصه و تمامه، لا يحكم بترتّبه عليه، و جريان حديث الرفع في القيد المشكوك فيه، لا يثبت كون البقيّة تمام السبب»؛ میفرمايند اگر مسبب بخواهد بر سبب مترتب شود، موقوف بر اين است كه ما اثبات كنيم كه اين سبب، سبب تام است و وقتى احتمال میدهيم که يك شرطى دخالت داشته باشد و شك میكنيم كه آيا اين سبب، تام است يا ناقص «لا يحكم بترتّبه عليه». اگر شما حديث رفع را در آن شرط مشكوك جارى كرديد، اثبات نمیكند كه آن بقيه تمام السبب است.سپس ميفرمايد: «و ليس المقام من الموضوعات المركّبة، حتّى يقال بإثبات جزءٍ بالأصل، و الآخر بالوجدان، بل الأمر فيه دائر بين كون الإشارة سبباً تامّاً حتّى يترتّب عليه المسبّب، أو ناقصاً و تمامه شرط كذائي، و إذا كانت سبباً تامّاً يكون المؤثّر أو الموضوع للأثر نفسها؛ بلا دخالة شيء، لا نفسها و عدم شيء آخر، و ما لم يحرز أنّها تمام السبب، لا يحكم بترتّب المسبّب عليها و إثبات تماميّتها بالأصل مثبت، بل الأصل مثبت من ناحية أُخرى أيضاً، و التفصيل في محلّه»؛
ما نحن فيه مثل موضوعات مركب، مثل صلاة نيست، که يك جزئش را با اصل اثبات كنيم و بقيه آن را با وجدان. خلاصه اشكالى كه امام(ره) در اين عبارت بر مرحوم ايروانى(رض) وارد میكنند اين است كه اگر اين مسبّب بخواهد بر سبب مترتّب شود، ما بايد احراز كنيم كه اين تمام السبب است، و تا احراز نكنيم كه اين تمام السبب است، اين مسبب بر اين سبب مترتب نمیشود.
شما بگوييد احراز میكنيم که شك داريم اين شرط دخالت دارد يا نه؟
لذا با «حديث رفع» يا «أصالة البرائة» میگوييم اين شرط دخالت ندارد. میفرمايد «حديث رفع» يا «أصالة البرائة»، و لو اعتبار اين قيد مشكوك را بر طرف میكند، اما ثابت نمي کند که آن چه كه باقى میماند تمام السبب است.
اگر ما بخواهيم با «أصالة البرائة» يا «حديث رفع» اثبات كنيم كه آنچه كه باقى میماند تمام السبب است، اين میشود اصل مثبت، و مثبات اصول عمليه اعتبارى ندارد. اگر يك اصلى، يك اثر عادى يا اثر عقلى را اثبات كرد، اين فايدهاى ندارد. اگر اصول عمليه، يك حكم شرعى يا اثر شرعى را براى ما اثبات كند بدرد میخورد. اينجا اثر عادى يا اثر عقلى اش اين است كه خود اشاره، تمام السبب است. تمام السبب بودن يك اثر عادى آن است؛ يعنى وقتى شرط نبود، اثر عادى آن اين است كه تمام السبب است. میفرمايد اين اصل، عنوان اصل مثبت را پيدا میكند.
مناقشه استاد در فرمايش امام(رض)
به نظر ما؛ ميتوان در اين فرمايش امام(ره) مقدارى مناقشه كرد. اگر ما بخواهيم با أصالة البرائة تمام سبب را درست كنيم، اين اشكال امام(ره) وارد است؛ يعنى اگر بخواهيم با «أصالة البرائة» يا «حديث رفع»، بگوييم اين شك از مصاديق «ما لا يلعمون» است، اين اصالة البرائة يا حديث رفع، اثبات میكند كه بقيه، تمام السبب است. اگر اين باشد، اين اشكال امام(رض) وارد است.در حالى كه محقق ايروانى(ره) نمیخواهد با اين اصل اثبات كند كه بقيه، تمام السبب است، بلکه خود اشاره، ظهور در اين دارد که سبب تام است، منتها ما نمیدانيم ظهور اين با يك شرطى از بين رفته يا نه؟ اگر مولا؛ عجز از تلفظ را شرط كرده باشد، اين ظهور از بين میرود. نه اينكه بگوييم از اول هيچى نبوده، ما از اول نمیدانيم آيا اين في نفسه تمام السبب است يا نه؟ يك اضافهاى دارد، اضافهاش را با «أصالة البرائة» و «حديث رفع» كنار میگذاريم، اين هم خودش ظهور در تمام السبب دارد و حديث رفع را نمیخواهيم تا اثبات كنيم كه اين بقيه، تمام السبب است.
ما نميخواهيم با «أصالة البرائة» يا «حديث رفع» اثبات كنيم كه بقيه، تمام السبب است. حالا كه نمیخواهيم اثبات كنيم میبينيم بقيه، خودش ظهور در تمام السببيت دارد، لذا اين اصل در اينجا اصل مثبت نمیشود. نتيجه چه میشود؟ نتيجه اين است حرف محقق ايروانى(ره) درست است، با اصالة البرائة يا حديث رفع، آن قيد مشكوك را كنار میگذاريم، و بقيه هم خودش ظهور در تمام السبب دارد، و اگر او بيايد، يك سبب دنبال او خواهد آمد. اين در موردى كه ما در اقل و اكثر شك كنيم.
نتيجه بحث تا اينجا
بحث را از نظر قاعده تمام كرديم و منقح شد که قاعده اوليه عقلائيه در اشاره چيست. همچنين بيان شد که اگر نوبت به شك برسد بايد چه جارى شود. نتيجه اين میشود كه هرجا شك در اقل و اكثر شد؛ نسبت به اكثر، اصالة البرائة را جارى ميكنيم، و لافرق بين اين كه از اسباب و مسببات باشند، يا قضيه سببيت و مسببيت در كار نباشد. هيچ فرقى نمیكند و اصالة البرائة نسبت به اكثر جارى است.نتيجه اين است که «اشاره» سبب عقلائى است، حتى در فرضى كه قادر بر تلفظ است، به نظر ما اشاره سبب عقلائى است، و ما براى اشتراط «عجز از كتابت» يا «عجز از تلفظ» دليل نداريم، اصالة البرائة را جارى میكنيم.
پس از قاعده، مرحوم شيخ(قده) به يكسرى از روايات تمسک کردهاند و همچنين ما روايات ديگرى هم داريم در باب «طلاق اخرس»، در باب «تلبيه اخرس»، «صلاة اخرس»، آيا از اين روايات مي توان براى ما نحن فيه استفاده كرد يا نه؟
آيا از اين روايات میشود استفاده كرد كه بيع اخرس صحيح است يا نه؟ اين روايات در جلد 22 وسائل الشيعه، كتاب الطلاق، باب 19، ذكر شده است، ملاحظه بفرماييد تا روايات را بحث كنيم.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.
- تقدم اصل جاری در سبب بر اصل جاری در مسبب
- اثبات جایگزینی اشاره به جای لفظ در بیع اخرس
- شک در سببيت اشاره
- مشروطیت اشاره به عجز از تکلم
- شك در سببيت
- اجرای أصالة البرائة در اسباب شرعيه
- نظر محقق ایروانی در مورد اجرای اصل در اسباب شرعیه
- نقد نظر محقق ایروانی در مورد اجرای اصل در اسباب شرعیه
برچسب ها:
به توسعه ی کلیدواژه های دروس کمک کنید
چکیده نکات
مناقشه استاد معظم در فرمایش امام (ره) در بحث شک در سببیت اشاره
نظر شما